کتاب «مقالات شمس تبریزی» مجموعهای از سخنان، حکایات و تأملات عرفانی شمسالدین محمد تبریزی است که در دوران اقامت او در قونیه (حدود سالهای 642 تا 645 قمری) بر زبان وی جاری شده و پس از درگذشتش توسط مریدان مولانا جلالالدین محمد بلخی به صورت یادداشتهایی پراکنده گردآوری شده است. این کتاب نمایانگر دیدگاههای عمیق و متفاوت شمس تبریزی درباره زندگی، عشق، رابطه انسان با خدا و عرفان است و با زبانی شاعرانه و حکیمانه، تجربهها و احساسات معنوی او را بیان میکند. مقالات شمس نقدی است بر ریاکاری و ظاهرگرایی در دینداری و تأکید بر صداقت و عشق حقیقی در مسیر عرفان. از ویژگیهای مهم کتاب، ارتباط قوی آن با مثنوی مولوی است؛ بسیاری از امثال، قصص و مطالب مقالات در مثنوی جلالالدین بلخی به کار رفتهاند و این نشاندهنده تأثیر عمیق شمس بر مولوی است. همچنین این اثر علاوه بر ارزش عرفانی و ادبی، از نظر تاریخی نیز اهمیت دارد و شخصیت و اندیشههای شمس را روشنتر میسازد. به طور خلاصه، «مقالات شمس تبریزی» منبعی ارزشمند برای آشنایی با عرفان عملی و نظری شمس تبریزی و تأثیرات او بر مولوی و ادبیات عرفانی فارسی است.
شمس تبریزی در کتاب «مقالات» خود عشق را به عنوان جوهرهای قدیم و بیزمان معرفی میکند که برخلاف عقل که محتاط و محافظهکار است، عشق بیپروا، جسور و رهاست و توان تخریب و بازسازی دارد. او عشق را نیرویی میداند که انسان را از تنگناها و حوادث عالم عبور میدهد و تنها راه رسیدن به حقیقت و تجربه اتصال به حق است. شمس تأکید میکند که عشق به انسان دلیری و شهامت میبخشد و تنها نیرویی است که میتواند شیطان درون را بسوزاند و انسان را از ترسها رها سازد. او عشق را سرچشمه نیاز و فقر معنوی میداند که باید با آن به درگاه حق رفت و از این نیاز، دریچهای به سوی حقیقت گشوده میشود. همچنین، شمس زبان عشق را زبان بیزبانی میداند و معتقد است که در دیار عشق، کلمات حکم نمیراند و عشق فراتر از تعقل و منطق است. او عشق را تجربهای میداند که انسان را از خود بیرون میکشاند و به وحدت با دیگران و خدا میرساند. در کل، نگاه شمس تبریزی به عشق، نگاهی عرفانی و عمیق است که عشق را نیرویی قدیم، بیزمان، رهاییبخش و تحولآفرین میداند که انسان را به حقیقت و کمال میرساند و اساس زندگی معنوی و عرفانی او را تشکیل میدهد.
خواندن کتاب «مقالات شمس تبریزی» به کسانی توصیه میشود که به دنبال آشنایی با عرفان عملی و نظری، تأملات عمیق درباره زندگی، عشق و رابطه انسان با خدا هستند. این کتاب برای: علاقهمندان به ادبیات عرفانی و فلسفی که میخواهند با دیدگاههای شاعرانه و حکیمانه شمس تبریزی آشنا شوند. کسانی که به دنبال فهم بهتر سیر و سلوک معنوی و تجربههای عرفانیاند. پژوهشگران و دانشجویان حوزه عرفان و مطالعات اسلامی. مخاطبانی که میخواهند با زبان ساده و صمیمی مفاهیم بلند انسانی و الهی را درک کنند. کسانی که میخواهند تأثیر شمس تبریزی بر مولانا و ادبیات عرفانی فارسی را بهتر بشناسند. این کتاب با بیان نکات عمیق و متفاوت شمس تبریزی، ذهن و روح خواننده را به چالش میکشد و به سفری شگفتانگیز به دنیای عرفان و معرفت دعوت میکند.
اگر از جسم بگذری و بجان درسی بحادثی رسیده باشی، حق قدیمست از کجا یا بد حادث قدیم را ماللتراب ورب الأرباب تزد تو آنچه بدان بجهی و برهی جانست و آنکه اگر جان بر کف نهی چه کرده باشی شعر عاشقانت بر تو تحفه اگر جان آرند بسر تو که همه زیره بکرمان آورند... شیخ گفت خلیفه منع کرده است از سماع کردن، درویش را عقده شد در اندرون، و رنجور افتاد، طبیب حاذق را آوردند نبض او گرفت، این علتها و اسباب که خوانده بود ندید، درویش وفات یافت، طبیب بشکافت گور او را وسینه او را و عقده را بیرون آورد همچون عقیق بود آنرا بوقت حاجت بفروخت دست بدست رفت بخلیفه رسید، خلیفه آنرا نگین انگشتری ساخت میداشت در انگشتر روزی در سماع فرو نگریست جامه آلوده دید از خون، چون نظر کرد هیچ جراحتی ندید دست برد بانگشتری نگین را دید گداخته، خصمان را که فروخته بودند باز طلبید تا به طبیب برسید طبیب احوال باز گفت ره ره چو چکید خون نه بینی جایی پی بر که بچشم من برون آرد سر... اکنون میبایست که از صورت بمعنی آمدی و تن بجان خو کردی، چون بصورت مشغول شد و جان با تن خو کرد آن در بلا بسته شد و جان را فسحت و فراخی نماند از آن برف مثلاً مال دید، و حرمت و زن مونس و حریف ازین طرف حاصل شد، و انواع لذات، پس میل کرد بدین طرف اگر نام مرگ بگویند پیش او او را هزار مرگ باشد، اگر او مرادها از آن عالم دیدی مشتاق رفتن بودی بآن عالم پس آن مرک نبودی بلک زندگی بودی... اکنون تو فضل مینهی مرا بر خود من آن نمیگویم، پیش من اینست بیتأویل میگویم، سبب فراق اگر بود این بود، و آناک مرا نمیآموزی من چون اینجا آموختن بیابم، رفتن بشام رعنایی و ناز باشد، معشوق ناز کند بیایدش بر نهادن... من سلام نمیکنم تو هم سلام نمیکنی همچنین میآید ترا خود عالمی هست جدا فارغ از عالمها، و نیز وقتی نبشتهای ما را با نبشتهای دیگران میآمیزی، ما نبشته ترا با قرآن نیامیزم با آنان تو رجحان دعوی کره من آن دعوی نکردهام ووقتی چیزی گویم بنویس، کاهلی کنی.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir