کتاب مفاخر ملی - مذهبی 18:بوسه بردار : زندگی نامه داستانی شهید آیت ا... حسین غفاری در همان روزهایی به دنیا آمد که صف دراز سربازان روس با اسبها و قاطرهایشان، از روستا به سمت شمالیترین نقطه مرز ایران میرفتند. شاید به همین خاطر بود که اهالی روستا تولد او را که همزمان با عقب نشینی روسها بود، خوشیمن میدانستند. «بوسه بر دار» زندگینامهای است متعهد به اصل داستانگویی. محمد جواد مرادینیا، در کتاب خود، برای روایت زندگی شهید آیت الله حسین غفاری، به توصیفی دقیق از زادگاه او و دوران کودکیاش میپردازد. دورانی سراسر فقر و سختی، که همه لحظههایش در تب و تاب شوریدهوار او برای تحصیل علم میگذرد. شرح درس خواندنهای شبانه او در نور لرزان چراغ و جستجوهای او و برادرش در تبریز برای پیدا کردن کار، و همچنین اختلافهای آن دو بخش جذابی از کتاب را شکل داده است. «بوسه بر دار» شرح کاملی است از مبارزات آیتالله حسین غفاری با رژیم پهلوی و شکنجهها و زندانی شدنهایش که در نهایت به شهادت او در دی ماه 1353 ختم شد. کتاب، سراسر جزئیات است، جزئیاتی که داستان را به واقعیت خود نزدیکتر میکند و آن را از حالت گزارشی میرهاند. مرادینیا، نثر پالوده و روانی دارد، و شیوه کلاسیکش در نوشتن زندگینامه به سبب تعلیقها و کشمکشهای داستانی، از جذابیت لازم برخوردار است. قسمتی از کتاب :عذرا ابتدا مات و متحیر مانده بود که مگر می شود در چنین جایی زندگی کرد. شکل و شمایل و اندازه این خانه با خانه های دهخوارقان تفاوت زیادی داشت. همین طور ایستاده بود و به در و دیوار سیاه نگاه می کرد ... دستی به دیوار کشید. نم دیوار را احساس کرد. م یخواست چیزی بگوید، اما لبش را گزید و سکوت کرد. دقایقی گذشت. حسین ساکت و آرام گلیم ها را پهن کرد. بقیه وسایل را دور تا دور اتاق چید و تبسمی کرد. صفحه 4