به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







تاجر ونیزی









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب تاجر ونیزی (به انگلیسی: The Merchant of Venice) یک نمایشنامه کمدی-رمانتیک اثر ویلیام شکسپیر است که در حدود سال‌های 1596 تا 1598 نوشته شده است. این اثر به دو داستان اصلی و چند داستان فرعی تقسیم می‌شود و در ونیز قرن شانزدهم می‌گذرد. داستان حول محور آنتونیو، یک تاجر ثروتمند ونیزی، می‌چرخد که تمام دارایی خود را در کشتیرانی سرمایه‌گذاری کرده است. بسانیو، دوست آنتونیو، عاشق پورشیا، یک میراثدار ثروتمند از بلمونت است. آنتونیو برای کمک به بسانیو در خواستگاری پورشیا، از شایلاک، یک رباخوار یهودی، وام می‌گیرد. شرط شایلاک این است که اگر وام به موقع پرداخت نشود، او یک پوند از گوشت آنتونیو را به عنوان وثیقه خواهد گرفت. داستان به عشق بسانیو و پورشیا و دوستی آنتونیو و بسانیو می‌پردازد. دشمنی شایلاک با آنتونیو و تلاش او برای انتقام از طریق وام. پورشیا با لباس مبدل به عنوان وکیل در دادگاه ظاهر می‌شود و با هوشیاری خود مانع اجرای حکم شایلاک می‌شود. شخصیت‌ها: آنتونیو: تاجر ونیزی که به دوستش کمک می‌کند. بسانیو: عاشق پورشیا و دوست آنتونیو. پورشیا: میراثدار ثروتمند که به بسانیو علاقه دارد. شایلاک: رباخوار یهودی که به انتقام از آنتونیو می‌اندیشد. این کتاب را می‌توان به علاقه‌مندان به ادبیات کلاسیک، نمایشنامه‌های کمدی-رمانتیک، و کسانی که به داستان‌های عاشقانه و دراماتیک علاقه دارند توصیه کرد.

درباره کتاب تاجر ونیزی

این کتاب به روایت تاجری ونیزی به نام آنتونیو می‌پردازد که برای فراهم کردن مقدمات عروسی دوستش از یک رباخوار یهودی پول قرض می‌گیرد. رباخوار که شایلاک نام دارد و از مسیحیان متنفر است شرط می‌کند که به ازای هر روز دیرکرد این قرض، آنتونیو باید تکه‌ای از گوشت بدنش را به او بدهد. آنتونیو هم این شرط را می‌پذیرد. اما در حال تجارت، کشتی‌هایش دچار مشکل شده و نمی‌تواند برای پس دادن قرض نزد رباخوار یهودی برود. این خبر به دوست آنتونیو به نام بساتیو و تاره عروسش می‌رسد و آن‌ها به کمک دوستشان می‌شتابند. اما یهودی مذکور به سبب نفرتش از مسیحیان مایل به گرفتن پول نیست و طبق شرطی که گذاشته گوشت تن آنتونیو را می‌خواهد و او را دادگاه می‌کشاند. در دادگاهِ تشکیل شده وکیل جوان از شایلاک می‌خواهد که به ازای قرضی که دارد سه‌ برابر پول بگیرد اما شایلاک که پیش از این توسط آنتونیو تحقیر شده و در صدد انتقام است، تنها به گوشت نزدیک قلب مرد جوان راضی می‌شود. پس وکیل تقاضای پزشکی کاردان می‌کند تا بتواند زخم‌های آنتونیو را درمان نماید اما شایلاک مخالفت کرده و پاسخ می‌دهد که چنین چیزی در متن قرارداد نیامده. پس کارد را برداشته و شروع به بریدن می‌کند اما ناگهان چیزی به ذهن وکیل می‌رسد و می‌گوید که «تو باید به گونه‌ای گوشت را ببُری که خونی ریخته نشود؛ در غیر این صورت، نیمی از دارایی‌ات به آسیب دیده تعلّق می‌گیرد.» شایلاک که حالا خود را در بن‌بست می‌بیند، راضی می‌شود که همان سه‌ برابر پول را از آنتونیو بگیرد اما وکیل کوتاه نمی‌آید: «ممکن نیست؛ چرا که شما قبلاً از این تصمیم صرف‌نظر کردید.»

خواندن کتاب تاجر ونیزی را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به ادبیات کلاسیک: این نمایشنامه یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات کلاسیک است و برای کسانی که به ادبیات کلاسیک علاقه دارند، بسیار جذاب خواهد بود. علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های کمدی-رمانتیک: تاجر ونیزی یک کمدی-رمانتیک است و برای کسانی که به این ژانر علاقه دارند، یک گزینه مناسب است. کسانی که به روان‌شناسی و انسان‌شناسی علاقه دارند: این نمایشنامه به بررسی روان‌شناسی شخصیت‌های تاریخی می‌پردازد و برای علاقه‌مندان به روان‌شناسی و انسان‌شناسی جذاب است. علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ اروپا: این اثر به تاریخ و فرهنگ اروپا در قرن شانزدهم می‌پردازد و برای علاقه‌مندان به این موضوعات مفید است. دانشجویان رشته ادبیات و تئاتر: این کتاب به دلیل محتوای تحلیلی و پژوهشی خود، برای دانشجویان رشته ادبیات و تئاتر نیز بسیار مفید خواهد بود. کسانی که به داستان‌های عاشقانه و دراماتیک علاقه دارند: تاجر ونیزی شامل داستان‌های عاشقانه و دراماتیک است و برای علاقه‌مندان به این ژانر جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب تاجر ونیزی می‌خوانیم

پورشیا: [با خود] بنگر که چگونه هر گمان و آفتی که بر نطع دلم نقش بسته بود، هم‌چون تردید ناروا و حرمان جگرخوار و واهمۀ بی‌نشان و حرص بی‌حساب - که گویند دارندۀ دیدگانی میشی‌فام است - به شتاب رخت بربست و رهایم ساخت. ‌ای عشق، که در‌عوض تمامی این گمان‌ها و آفات وجودم را مشحون کرده‌ای، آرام بگیر و خروش خویش بنشان. سرورت را سنجه‌ای قایل شو و حساب پیمانه را نگاه دار که مبادا سرریز گردد. آخر تاب از من ربوده‌ای، اندکی از شتابت بکاه که تحمل چنین غلیانی از طاقت من بیرون است. [باسانیو درج سربی را می‌گشاید. ] باسانیو: چه چیزی نصیبم گشته است؟ آری، صورت پورشیای نازنین است... دست کدام خداوندگاری توانسته است تصویری چنین مقارن واقعیت بیافریند؟ آیا دیدگان او در گردش‌اند؟ یا که جنبش‌شان بر اثر انعکاس نقشی است که بر دیدگان من افتاده است؟ نیز، لبان نیم‌گشوده‌اش محمل نکهتی عنبرین است‌؛ نکهت حایلی که موجب جدایی لبانش، این قند مکرر، شده است. در زلف چون کمندش بنگر که رَسّام در چین و شکن آن‌چه بسیار دام‌های زرینِ عنکبوت‌نشان تنیده و گسترانیده است تا دل مردان را امان ندهد و نه چون مگسان که بسی زار و ذلیل‌تر، گرفتار خویش‌شان گرداند. باری، از دیدگانش چه گویم؟ در عجب‌ام که رَسّام چگونه در آن‌ها نگریسته و ترسیم‌شان کرده است؟ چنین می‌نمایدم که در اولی نگریسته و ترسیمش کرده و در پی‌اش، به طور قطع، مجالی برای دومی نیافته، از آن‌که مسحورش گشته و کار خویش را ناتمام باقی گذاشته است. باری، چه گویم که زبانم از وصف قاصر است و از ادای حق مطلب به دور، هم‌چنان که کُمیت این تصویر در‌باب نمایش گوهر واقعیتش سخت می‌لنگد. بنگر...

برچسب ها :

ادبیات انگلیس

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه