کتاب « آن که فهمید ... آن که نفهمید » خاطراتی با کلمات صمیمی و خودمانی است و توسط کلمات خاص داودآبادی نیز خودمانی تر می شود . مثلاً داستان « شهید محمدرضا تعقلی » که با عنوان شیر پاک خورده در صفحات ابتدایی کتاب آمده است . در خاطرات ، چه در سفیدی ها (برگه های سفید کتاب ) و چه در سیاهی ها (صفحات سیاه کتاب) ، نویسنده در پاراگراف آخر خاطره ، خودش و وجدانش را قاضی قرار می دهد و نتیجه گیری می کند . یعنی در حقیقت تمام حرفهایی را که در پاراگراف های قبلی بیان ننموده را در این پاراگراف روشن تر و صریح تر و صمیمی تر و شجاعانه تر ذکر می کند. آخرین پاراگراف « آن که فهمید » را بهتر بنگرید ؛ « امروز رضا برای خودش تاجری شده میلیاردر . دیگه با هیچ کدوم از بچه های قدیمی نمی پره . مگر این که طرف اهل معامله و تجارت باشه ؛ اون هم صابون رضا به تنش نخورده و کلاهش رو برنداشته باشه ! رضای میلیاردر ، امروز 3 عدد ناقابل همسر ابتیاع فرموده و با اجازه شما ، لبی هم به « حقّه » می چسبونه ، یعنی «آر پی جی» زن قهاری شده ! البته از نوع جنگی ؛ از اون نوع که باش تریاک تناول می فرمایند . »
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir