«یک درخت بود که از تاریکی می ترسید. او توی کوچه، کنار یک تیر چراغ برق بود. شب که می شد، چراغ روی تیر کوچه را روشن می کرد. آن وقت، درخت خیالش راحت می شد. تا صبح برای چراغ قصه می گفت تا خوابش نبرد و خاموش نشود. یک شب، درخت خوابش برد و قصه نگفت. نصف شب از خواب پرید. دید کوچه تاریک است، چراغ هم خاموش است. ترسید و فریاد زد تا چراغ را بیدار کند».
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir