کتاب ضیافت نوشتهی افلاطون، یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین رسالههای فلسفی جهان است که حول محور عشق (اروس) میچرخد و در قالب دیالوگی روایی و داستانی روایت میشود. این اثر، به صورت داستان یک مهمانی یا سمپوزیوم در آتن با حضور بزرگانی چون سقراط، آلکیبیادس، آریستوفان، و شاعری به نام آگاتون، شکل میگیرد که هر یک نوبتی به صحبت درباره ماهیت عشق میپردازند. کتاب ضیافت به دلیل تبیین و معرفی مفهوم مشهور «عشق افلاطونی» شهرت جهانی یافته است؛ مفهومی که فراتر از عشق صرفاً جسمانی و مادی است و به عشقی روحانی و معنوی اشاره دارد.
در این کتاب، افلاطون دست به خلق یک مجلس فکری و فلسفی زده است که در آن گفتگوهای پرمحتوا دربارهی مفهوم عشق انجام میشود. سخنان سقراط، که نقطه اوج مباحث است، عشق را از زیبایی ظاهری به سوی درک زیبایی مطلق و کمال روحانی هدایت میکند. هر سخنران، دیدگاه متفاوتی درباره اروس یا عشق بیان میکند؛ از عشق به زیباییهای جسمانی تا عشق به کمال و دانش، که مجموعه این گفتگوها، فهمی عمیقتر و متنوع از عشق به خواننده ارائه میکند. افلاطون، یکی از بزرگترین فیلسوفان یونان باستان و از پیشگامان فلسفه مکتوب، در این رساله، از زبان سقراط به بررسی و تحلیل پیچیدهترین و غنیترین احساس انسانی یعنی عشق میپردازد. ضیافت نه تنها یک متن فلسفی، بلکه اثری ادبی با شکل روایی زنده و تعاملات جذاب بین شخصیتهاست که خواننده را به محیطی زنده و متفکرانه میکشاند. این کتاب حاصل تجربه فکری در سالهای پس از 385 پیش از میلاد است و همچنان به دلیل عمق نظری و نوآوری در فلسفه عشق مورد توجه است. کتاب ضیافت، ضیافتی فکری است که هر خوانندهای با سلیقه مطالعات فلسفی میتواند در آن مسیر روشنی برای شناخت بیشتر عشق و معنای زندگی بیابد.
علاقهمندان به فلسفه و به ویژه فلسفه یونان باستان و فلسفه عشق. افرادی که به مطالعات ادبی و روایتی علاقمندند و میخواهند فلسفه را در قالبی داستانی و جذاب مطالعه کنند. کسانی که به دنبال تعمق در مفاهیم عشق، زیبایی، و معنویت هستند. دانشجویان و پژوهشگران حوزه فلسفه، روانشناسی و علوم انسانی که به فهم عمیقتری از مفاهیم بنیادین انسانی نیاز دارند. افرادی که به دنبال ارتقای تواناییهای تحلیل فلسفی و نقادانه و بهبود سبک گفتوگو و استدلال خود هستند.
آپولودوروس به دوست خود گفت: گویا موضوعی را که از من میپرسی، هنوز به خاطر داشته باشم. چه من دیروز هنگامی که از فالِرون به شهر خود باز میگشتم، در راه یکی از رفقایم به نام گلاکون که من را از پشتِ سر دیده بود، از دور به شوخی صدایم کرده و مرا نزد خود خواند. پس من ایستادم تا او رسید و گفت: ای فالِرون، آیا ممکن است لحظهای ایستاده از گفتگوهایی که دربارهی عشق در خانهی آگاتون و با حضور سقراط و آلکیبیادس و چند نفر دیگر انجام شد برایم تعریف کرده و مرا از آن آگاه سازی. من بسیار مشتاقم تا حرفهایی را که دربارهی عشق گفته شده بشنوم. زیرا رفیق من فونیکس پسرِ فیلیپوس از آن باخبر بوده به من اظهار داشت و گفت که تو میتوانی آن داستان را واضح و به طور مشروح بازگویی. پس لطف خود را از من دریغ مدار و شرح آن ماجرا را برایم حکایت کن. چه من تو را در نقل اخبارِ دوستانت راستگو یافتهام.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir