کتاب سنگ اندازان غار کبود داوود غفارزادگان قصهگوی چیرهدستی است، با تسلطی شگرف در وصف آدمها و فضاهای عینی و ذهنی داستانش. «سنگ اندازان غار کبود»، داستان پنهان شدن سربازان فراری از پادگانهای رژیم پهلوی در غاری به همین نام را روایت میکند. قصه که به روزهای قبل از انقلاب اسلامی برمیگردد، از منظر دو نوجوان روستایی روایت میشود و همه وقایع در مدت زمانی کوتاه اتفاق میافتد. کتاب، به نوعی تصویرگرحرکتهای خودجوش مردمی در سرآغاز انقلاب و در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ است. داستانی که با بهره گیری از زبانی ساده، اما غنی از واژگان، مضامین عمیقش را در زیرساختهای خود مطرح میکند. نویسنده توانمندیاش را در شخصیتپردازی و فضاسازی به خوبی نشان داده و در هیچ کجای داستان بلند خود، مخاطب را از روایت قصهاش خسته و دلزده نمیکند. بر این اساس میتوان «سنگ اندازان غار کبود» را یکی از بهترین رمانهای نوجوان در زمینه انقلاب اسلامی دانست؛ داستانی با دیالوگهای درخشان که متکی بر شناخت نویسنده از شخصیتها و همچنین فرهنگ بومی و سنتهای روستایی آنهاست. غفارزادگان داستانش را با نثری ریزبافت و کلامی سحر کننده آغاز میکند، کلامی که در همان جملههای نخستین، مخاطب را مجذوب شنیدن قصهای میکند که پر از فراز و فرودهای بسیار است؛ کشمکشهایی که در پس آرامش این جملات نهفته است. قسمتی از کتاب:قیل و قال زنها مثل قُدقُد مرغهای هراسان رفته بود آسمان. توی کولاک چارقدهایشان را کشیده بودند زیر چشمها و حرف میزدند. آمده بودند کنار تریلی، گردن میکشیدند و رضا را میدیدند که خاموش دراز کشیده لای لحاف خونآلود، و سینهاش تند و تند بالا پایین میرود. نور تند چراغهای تراکتور کوچه را پرکرده بود و برف، چپ و راست میکوبید. صفحه ۱۰۹ افتخارات: -دیپلم افتخار ششمین جشنواره کتاب نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ـ کتاب برگزیده جشنواره شهید غنیپور