دستخون : یادهایی از بهشت دهه شصت منظومهای است که سه سال روی آن کار شده است . می توان گفت که «دست خون» خبر از رسیدن مودب به قله می دهد و باید برای تماشای او سر به بالا گرفت و کلاه را با دست چسبید. در این منظومه با شاعری روبرو هستیم که از زبانی پخته سود می برد و مضامین عالی در شعرش نهفته است. پس از خواندن این منظومه هیجانی به شاعر دست می دهد که ناشی از تسلط شاعر بر شعر است. شاید اولین نکته در مواجه مخاطب با «دست خون» این باشد که این کتاب یک شعر بیشتر ندارد. «دست خون» یک منظومه بلند، واحد و یکپارچه ادبی را که در قالب چارپاره سروده شده است، به نمایش می گذارد. علی محمد مودب شاعر منظومه بلند «دست خون» است که در آن از کودکی تا بزرگسالی واگویه هایی کرده و تاریخ را در این منظومه بلند روایت کرده است. منظومه سرایی یکی از عادات قدمای شعر بوده و منظومه سرودن چنان جایگاهی داشته که کسی شاعر شناخته می شده است که بتواند حجم زیادی از موضوعات، اسطوره ها و مسائل آیینی را در شعری بلند بیاورد و مودب در «دست خون» به خوبی از پس این مهم برآمده است. مودب در «دست خون» روایت خود از انقلاب، دفاع مقدس و پس از آن را به خواننده ارائه میکند. این شاعر -که پیش از این از او مجموعه "سفر بمباران" و "کهکشان چهره ها" را خوانده ایم- در این منظومه طبع لطیف و صریح خود را به خواننده نمایانده و نشان می دهد که علاوه بر این که لطافات باران را در شعرش دارد صراحت و تیزی شمشیر را نیز همراه شعرش کرده تا موضع و موقعیت خود را نشان دهد. تکرار تاریخ یکی از مهمترین نکاتی است که در «دست خون» مودب بروز دارد و شاعر پیوسته در جای جای این منظومه به خواننده نهیب می زند که تاریخ تکرار می شود و باید از آن درس گرفت. مودب پیوسته خود را شاعری روستایی معرفی می کند و اگر مخاطب اشعار وی بوده باشی این روستایی بودن در سروده هایش بروز دارد. این بار در منظومه «دست خون» نیز خواننده با پسر بچه ای آشنا می شود که روستایی است و شاهد فقر و تنگدستی و تمام مصائب روستا نشینان است و با همان حالات کودکانه در حال روایت اتفاقات پیرامون است. او در این منظومه پا به پای خواننده بزرگ می شود و وقایع را می بیند و بازگو می کند. مودب شاعری است که اهل تعارف ها و بده بستان های مرسوم سیاسی نیست و عقیده اش را بی پرده بیان می کند و در «دست خون» نیز خواننده با این نکته مواجه است. زبان مودب در «دست خون» ویژه است و خواننده از کلماتی که او در شعرش به کار برده متوجه این زبان می شود. بسامد کلمات محلی و همچنین عبارات خاصی که در زمان و دوره ای حتی امروز دارای بار معنایی خاصی است، بسیار زیاد بوده و نشان می دهد که مودب در این منظومه پیِ رسیدن به یک مقصد مشخص است. می توان گفت که «دست خون» خبر از رسیدن مودب به قله می دهد و باید برای تماشای او سر به بالا گرفت و کلاه را با دست چسبید. در این منظومه با شاعری روبرو هستیم که از زبانی پخته سود می برد و مضامین عالی در شعرش نهفتهاست. پس از خواندن این منظومه هیجانی به شاعر دست می دهد که ناشی از تسلط شاعر بر شعر است