کتاب «قصههای شاهنامه 8: رستم و سهراب» نوشته آتوسا صالحی، بازنویسی و تلخیصی از داستان مشهور رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی است که با زبانی ساده و روان برای نوجوانان نوشته شده است. این کتاب بخشی از مجموعه دوازده جلدی «قصههای شاهنامه» است که هدف آن آشنایی نوجوانان با شاهنامه و فرهنگ ایرانی است. کتاب با حفظ فخامت نثر شاهنامه و افزودن ابیاتی از متن اصلی، همراه با تصویرگریهای زیبا و جذاب نیلوفر میرمحمدی، خواندن آن را برای نوجوانان دلنشین و جذاب کرده است. همچنین در ابتدای کتاب شجرهنامه تصویری قرار دارد که به فهم بهتر داستان کمک میکند. این کتاب فرصتی مناسب برای آشنایی با یکی از مشهورترین داستانهای شاهنامه و فرهنگ ایرانی فراهم میکند و خواندن آن برای نوجوانان بسیار توصیه میشود.
داستان کتاب روایت تراژدی رستم و پسرش سهراب است. رستم، پهلوان بزرگ ایرانی، پس از ترک همسرش تهمینه، مهرهای به او میدهد تا در آینده بتواند فرزندش را بشناسد. تهمینه پسری به نام سهراب به دنیا میآورد که بزرگ میشود و پهلوانی نامدار میشود و در جستجوی پدر خود است. سهراب به سپاه توران میپیوندد و در نبردی ناخواسته با پدرش رستم روبرو میشود. آنها بدون شناخت یکدیگر به مبارزه میپردازند و در نهایت رستم پسرش را میکشد، داستانی غمانگیز و پر از تعلیق که از تراژدیهای برجسته شاهنامه است.
خواندن کتاب «قصههای شاهنامه 8: رستم و سهراب» به ویژه به نوجوانان توصیه میشود که به ادبیات کهن و شاهنامه علاقهمند هستند و میخواهند با زبانی ساده و روان با یکی از تراژدیهای مشهور شاهنامه آشنا شوند. این کتاب برای دوستداران داستانهای حماسی و تراژدی نیز جذاب است و مطالعه آن به درک بهتر فرهنگ و هویت ایرانی کمک میکند. همچنین والدین و معلمان میتوانند از این کتاب به عنوان منبعی مناسب برای معرفی شاهنامه به نوجوانان استفاده کنند، زیرا بازنویسی داستان با حفظ فخامت نثر اصلی و افزودن تصاویر جذاب، مطالعه آن را برای مخاطبان جوان دلنشین کرده است. مخاطبان اصلی کتاب: نوجوانان علاقهمند به ادبیات کهن و شاهنامه، دوستداران داستانهای حماسی و تراژدی، والدین و معلمان برای آموزش فرهنگ و ادبیات ایرانی، کسانی که میخواهند با زبانی ساده و روان با داستان رستم و سهراب آشنا شوند. این کتاب فرصتی مناسب برای آشنایی با یکی از مشهورترین داستانهای شاهنامه و فرهنگ ایرانی فراهم میکند و خواندن آن برای نوجوانان بسیار توصیه میشود.
نه، باور نمیکنم. او از تورانیان نیست. بیگمان از تبار سام است یا دیگر دلیرمردان ایران. کاش فرزند من بود. پسر دختِ شاه سمنگان، تهمینه. اما نه، او نیست. باید این جوانه امید را از ریشه برکنم که بیهوده پایم را سست میکند و دلم را میلرزاند. نه، او جوانتر از آن است که بر هزار هزار سپاهی فرمان راند. اما نکند یکی از همین سپاهیان... نه، چشم هایم بیدلیل امید مدارید و دست هایم به رقص در نیایید که هرگز او را در آغوش نمیکشید. که اگر این کاووس دیوسیرت میدانست او در سپاه توران شمشیر میزند، هرگز مرا به نبرد نمیخواند که هیچ توفانی چون دیدار رستم و فرزندش، ستونهای کاخ شهریاری را نمیلرزاند. که اگرچه تاج و تختش همه از من است اما هنوز سایهی هولناک این کابوس بر شانهاش سنگینی میکند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir