کتاب بیست و هفتی ها واحد مهندسی رزمی/1 : نجوای شبانه ی هور - سرگذشت نامه ی سردار شهید سیدمحمد حسینی فرمانده واحد مهندسی-رزمی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم داستان این کتاب، شرح خاطرات کودکی، روزهای انقلاب و فعالیتهای دوران دفاع مقدس جوانی از روستای ابراهیمآباد اراک است. سیدمحمد از روزهای آغاز جنگ به عنوان بسیجی وارد جبهه میشود و در سالهای حضورش در جبهه سمتهای مختلفی را به عهده میگیرد و در طول جنگ تحمیلی هرگز دست از مبارزه نمیکشد. سیدمحمد حسینی در سال 1362 ازدواج میکند، اما بعد از آن نیز همچنان در مناطق جنگی باقی میماند و به زندگی عادی باز نمیگردد. او با تلاشهای پیگیر و هوش مهندسی و خلاقیتهایش در عملیاتها، عاقبت فرمانده گردان مهندسی رزمی لشکر 27 میشود. سیدمحمد در مراحل مقدماتی عملیات والفجر8 دچار سانحهی تصادف می شود و در هشتم بهمن سال 64 در حالی که زمان کوتاهی از سفر حجش نگذشته بود، به مقام شهادت نائل میشود. کتاب، قدمبهقدم و لحظهبهلحظه، همراه زندگی کوتاه و پرحادثهی او میشود و از روزهای جنگ و لحظات پر تب و تاب مبارزات او میگوید. «نجوای شبانهی هور»، بهار 1394 در 115 صفحه، در قطع رقعی با شمارگان 3000 نسخه و بهای 70000 ریال از سوی نشر 27 روانهی بازار نشر شده است. در این کتاب میخوانیم: وقت هروله، محمد بین صفا و مروه میدوید. انگار اصلاً توی این عالم نبود. مثل هاجر، مضطر میرفت و میآمد. دانههای درشت عرق نشسته بود روی پیشانیاش. زبانش پر بود از ذکر. با خودش زمزمه میکرد، فریاد میزد. هروله برایش انگار به اندازهی کل حج طول کشید؛ این رفتن و آمدن به اضطرار. محمد جوری بین صفا و مروه هروله میکرد که انگار هر قدمی که برمیدارد، تا به زمین بگذارد هزار سال طول میکشد. در همان یک قدم، محمد کل زندگیاش را به یاد میآورد؛ کودکی، نوجوانی، سربازی، ازدواج. در همان یک قدم، از کل زندگیاش میگذشت؛ از زن، خانه، زندگی، جوانی. آنقدر با احتیاط پا روی زمین میگذاشت که انگار باید روی میدان مین راه برود. با هر قدم، با هر راه، از خودش، از تنش، از زندگیاش و جوانیاش میگذشت