کتاب هم مرز با آتش : خاطرات حمید قبادی انیه به ثانیه حادثه، شهادت، جنگ و حمله دشمنی که به خاک کشور تجاوز کرده است. «هممرز با آتش» خاطرات سردار قبادی، حکایت یکی از کهنه سربازان جنگ تحمیلی است که ما را با تلخ و شیرین آن روزها پیوند میدهد؛ روزهایی که هر ثانیهاش با حوادثی مهم همراه بود. قبادی در این کتاب علاوه بر روایت خاطراتش، نویسنده متن کتاب هم هست. از این روی، نثر این اثر را میتوان به قلم او نسبت داد که در آن صورت هم محدودیت خاصی در کلیت کار دیده نمیشود. مجموعه خاطراتی که در این کتاب آمده است از نثر ساده و بیپیرایهای برخوردار است. از واژههای ناملموس کمتر استفاده شده و هرجا که نویسنده تشخیص داده احتمال دارد واژهای برای مخاطب ناآشنا باشد، از زیرنویس در متن استفاده کرده و به این وسیله هرگونه موارد ابهامزا در متن را برطرف کرده است. شیوه روایت خاطرات هم به صورت خطی و افقی است که از نقطه ابتدای موضوع (دفاع مقدس) شروع و به نقطه پایان آن ختم میشود. البته در فصل اول، قبل از پرداختن به موضوع اصلی کتاب، نویسنده شرح مختصری از تولد و دوران کودکی و نوجوانی خود ارائه میدهد که به روزهای وقوع و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی ختم میشود، اما خیلی زود میرود سراغ موضوع اصلی که همان دفاع مقدس است و روایت خود را از نخستین روزهای آغاز این نبرد هشت ساله شروع میکند. از کتاب:با احتیاط وارد میدان مین شدیم. دو نفر را کمی عقبتر گذاشتیم که تا اتمام عبور ما از معبر تامین ما را برقرار کنند و بعد از عبور با دوربین دید در شب ما را نگاه کنند. اگر دست تکان دادم یا ریگی برای آنها انداختم به طرف ما بیایند. 20 متر که عبور کردیم دیگر خبری از میدان مین نبود. بعد از طی مسافتی حدود 70 تا 100 متر کمکم متوجه شدم شعله آتش اسلحه عراقیها در جناح چپ و پشت سر ماست...صفحه 324