کتاب آتش به اختیار الله، محمد، علی، آتش! این جملهها را بچههای دیدهبانی و آنهایی که آتش توپخانه یا خمپاره را روی سر دشمن هدایت میکردند، میگفتند. حجت ایروانی راوی کتاب «آتش به اختیار» هم از دیدهبانان زمان جنگ است که خاطراتش به خوبی و در قالب چند جلد کتاب ثبت و مکتوب شدهاند. او در کتاب «آتش به اختیار» هم خاطرات دستهاولی از خودش و همرزمانش برای تعریف کردن، رو کرده است. در واقع چنانچه خود او در مقدمه کتاب نوشته است: «مجموعهای که هماکنون پیش رو دارید خاطراتی است از برادران دیدهبان که در طول ایام پر فراز و نشیب جنگ با گمنامی به وظیفه حساس و خطیر خود عمل کردهاند.» وی همچنین در همین مقدمه به خوبی برای مخاطب 4 نوع دیدهبانی رایج در جنگ را تشریح کرده است. کتاب پس از این توضیحات وارد بخش خاطرات دیدهبانان شده است. در این کتاب علاوه بر آنکه وظیفه خطیر و دشوار دیدهبانان پیش چشم مخاطب تصویر میشود، جنبههای دیگر جنگ نیز مغفول نمانده است؛ آن هم نگاه انسانی و عاطفی افراد به همدیگر و نیز پررنگ بودن حس حیات و زندگی در اوج نبرد است. مثلاً در همان خاطره اول کتاب، ماجرای روحانی رزمندهای به نام شیخ محمود روایت میشود که با وجود معلولیت مادرزاد از ناحیه پا به جبهه آمده است و دوشادوش رزمندگان دیگر تلاش و مجاهدت میکند و نهایتا هم به شهادت میرسد.. «آتش به اختیار» از آن کتابهای خوشدست جنگی است که یکساعته میشود آن را خواند. نظر رهبر انقلاب در مورد کتاب: در نوشته ی حجت ایروانی کوشش پرمرارت و تحمل طلب نیروهای دیدبان به خوبی تشریح شده است. نمی دانم کدام یک از شما آن کتاب مربوط به امدادگران را نوشته اید. من دیدم که این کتاب واقعاً چقدر لازم است. معلوم بود که این فرد خودش امدادگر بوده است. بدون اینکه آدم امدادگر باشد، نمی تواند مطلبی بنویسد. یا آن کس که کتاب آتش به اختیار را نوشته است، پیدا بود که قاعدتاً باید دیده بانی را ... حس کرده باشد.