به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
11 ٪
۱۵۰٬۰۰۰
۱۳۳٬۵۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







آقای سلیمان! می شود من بخوابم؟









1
آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب آقای سلیمان! می‌شود من بخوابم؟ نوشته‌ی سید محمدرضا واحدی، رمانی معاصر با محوریت عشق، هویت، و درگیری‌های فرهنگی است. این داستان روایت پسر و دختری است که به شدت به هم وابسته‌اند، اما حضور یک ضلع سوم در این عشق، رابطه‌شان را دستخوش افت‌وخیزهایی پیچیده می‌کند. استقبال خوب مخاطبان از این اثر نشان‌دهنده‌ی پرداخت هنرمندانه‌ی نویسنده به مسائل عاطفی و اجتماعی است. نشر عهدمانا انتشار این رمان را بر عهده داشته است.

درباره کتاب آقای سلیمان! می‌شود من بخوابم

آقای سلیمان! می‌شود من بخوابم؟ داستان روبیک، پسری ارمنی اهل شعر و موسیقی، و نغمه، دختر مسلمانی است که نگاه معترضی به سنت‌های دینی دارد. روبیک با وجود مسیحی بودن، برای شعائر مذهبی مسلمانان احترام قائل است و حدود یک سال و نیم به‌دنبال درک تفاوت‌های دینی و فرهنگی میان مسیحیت و اسلام می‌گردد. در مقابل، نغمه با دیدگاهی انتقادی نسبت به مسلمانی خود دست و پنجه نرم می‌کند.
رابطه‌ی این دو جوان تحت تأثیر حضور یک شخص سوم شکل می‌گیرد؛ شخصیتی که در عین پنهانی و پیدایی، بر احساسات و تصمیمات آنان اثر می‌گذارد. این مثلث عاطفی باعث می‌شود قهرمانان داستان گاهی به یکدیگر نزدیک شوند و گاهی نیز از هم دور شوند. نویسنده با ایجاد گره‌های منطقی و چینش پازل‌گونه‌ی حوادث، خواننده را درگیر تصمیمات قهرمانان می‌کند؛ جایی که مخاطب ناگزیر است درک کند، انتخاب کند و قضاوت کند.
فضای رمان ترکیبی از کشمکش‌های احساسی، جست‌وجوی هویت، و تأملات فرهنگی و مذهبی است که با نثری روان و ساختاری پخته روایت شده و در بسیاری از بخش‌ها، ذهن و احساس خواننده را همزمان درگیر می‌کند.

خواندن کتاب آقای سلیمان! می‌شود من بخوابم را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این کتاب برای تمام علاقه‌مندان به داستان و رمان‌های اجتماعی و فرهنگی، به‌ویژه آن‌هایی که دغدغه‌ی روابط انسانی، تفاوت‌های دینی و چالش‌های هویتی دارند، مناسب است. این کتاب می‌تواند برای جوانانی که با مسائل هویتی و انتخاب‌های احساسی مواجه هستند جذاب باشد و همچنین برای کسانی که به رمان‌هایی با مضمون عشق و درگیری‌های درونی و بیرونی شخصیت‌ها علاقه‌مندند، تجربه‌ای خواندنی و تأثیرگذار فراهم کند.

در بخشی از کتاب آقای سلیمان! می‌شود من بخوابم می‌خوانیم:

سال اول تحصیل در تبریز، شب اربعین که رسید، بی‌قرار شد. حس می‌کرد چیزی کم دارد. تصمیم گرفت فردا هرطور شده مسجدی یا تکیه‌ای که پخت‌وپز نذری داشته باشند، پیدا کند و پای دیگ برود تا دود اجاق امام حسین را از دست ندهد.
صبحانه را خورده و نخورده به سرعت آماده شد و از سوئیتش زد بیرون. راه افتاد تا بلکه جایی پیدا کند برای انجام تکلیفی که فکر می‌کرد به گردن دارد.
در محلهٔ مرکزی شهر، حوالی مقبره الشعراء قدم می‌زد. حال و هوای اربعینیِ تبریز عجیب بود و دلگیر. وارد کوچه‌های تنگ و قدیمی محلهٔ سرخاب شد. دلش را سپرده بود به چیزی یا جایی که خودش هم نمی‌دانست چیست و کجاست. بی‌هدف راه می‌رفت و دنبال گمشده‌ای می‌گشت. انتظارش چندان طولی نکشید و به خانه‌ای رسید که در و دیوارش را سیاه‌پوش کرده بودند. چسبیده به آن، خرابه‌ای وجود داشت که آن هم با چند بیرق مشکی و کتیبه، رنگ ماتم به خود گرفته بود. داخل خرابه، چند نفر مشغول علم کردن اجاقی بودند و چند نفر دیگر دیگ‌های بزرگی را می‌شستند.
جلوی تکیه ایستاد. خجالت می‌کشید و نمی‌دانست چطور وارد آن جمع شود. قدری این پا و آن پا کرد، اما نتوانست جلو برود و سر حرف را باز کند. راهش را کشید و کوچه را تا انتها رفت. به آخر کوچه که رسید، دلش نیامد به راهش ادامه دهد و توی کوچهٔ بعدی بپیچد. دوباره برگشت به سمت تکیه. همین که جلوی تکیه رسید، یکی از هیأتی‌ها از خرابه بیرون آمده بود.
احساس غریبی داشت، اما بالاخره دل به دریا زد:
- ببخشید... برای اربعین نذری می‌پزین؟
سهراب که آمده بود تا از حیاط کناری، شلنگ آب را به خرابه بکشد، با تعجب نگاهش کرد و سری به علامت تأیید تکان داد:
- هنوز خیلی کار داره. بعد از نماز ظهر بیاین؛ اگه آماده شده بود بگیرین.
- ببخشید... چی می‌پزین؟ شله‌زرد...؟ یا...
- مگه فرقی هم می‌کنه برادر من؟ نذری، نذریه دیگه. حالا شما بیا شله رو اینجا بخور و ناهارو جای دیگه.
- ببخشید... من از بچگی به خاطر نذر مادرم، همیشه روزهای اربعین پای دیگ شله‌زرد بودم. اما اینجا تو شهر شما دانشجو هستم و غریبه... اگه اجازه بدین من هم یه کمکی بهتون بکنم که به نذر مادرم عمل کرده باشم.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه