کتاب رقعه به همین سادگی» تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن دل اهالی این کوچه را تصرف کن قدم بزن وسط شهر باصدای بلند به عابران پیاده غزل تعارف کن وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را شبیه آینه ها عاری از تکلف کن سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو وچشم های خودت را پر از تاسف کن صدای ضبط,اتوبان,هوای بارانی به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن سلام دختر باران! سلام خواهر ماه! بهشت را به همین سادگی تصرف کن