کتاب شهدای غریب نمازهای خاشعانهاش، پزشک عراقی را در بیمارستان متأثر کرده بود. در اردوگاه که بود، تمام وقتش را گذاشته بود برای بچهها و به زخمیها خدمت میکرد. او «محمد حسین راحتخواه» اهل ایذه بود.وقتی سرطان معده به جانش افتاد و بردندش بیمارستان، همه چشم انتظار آمدنش بودند. آنجا هی میگفت: «سوختم، سوختم». یک روز نمازش را که خواند، یک تشت خواست. سرش را کرد توی تشت، یک لَختهی بزرگ از دهانش بیرون ریخت. بعد هم آرام گرفت.پزشک عراقی، طاقت را از دست داده بود و زار زار گریه میکرد. دیگر آن بسیجی عاشق به اردوگاه برنگشت. مزارش هم در قبرستان «وادی عکاب» غریب بود. صلیب سرخ فقط گزارش داد: «قبر شمارهی 47»