کتاب کتاب راز ماندن نوشته آزاده حسین طحان است. این کتاب خاطرات سالهای اسارت نگارنده بوده و بیانگر حوادث و تجربیات روزهای پرماجرای حسین طحان در اردوگاه موصل ۴ و ۲ است. همانگونه که خلقت انسانها از نظر فیزیکی متفاوت است، سرنوشت آنها نیز با همدیگر متفاوت است و خداوند جل جلاله هر انسانی را ظرفیتی خاص عطا فرموده است. نویسنده در این کتاب از سرنوشت خود که با جریانات انقلاب و جنگ و اسارت گره خورده است میگوید. «راز ماندن» با رها کردن درس و مدرسه و عزم سفر به جبهه راه را آغاز میکند. در جبهه و عملیات شاهد به شهادت رسیدن همرزمان خود میباشد اما به گفته خود:«واژه اسارت برایم نا آشنا بود. حتی به ذهنم نمیرسید که در جنگ، اسارت نیز وجود دارد. هرگز این تصور را نداشتم و فقط خدا میداند…» آزاده طحان در کتاب خاطرات خود از لحظات اسارت و استقبال بغض آلود مردم عراق و سربازان رژیم بعث، از دستهای بسته و لبهای تشنه اسرا سخن میگوید. راز ماندن، بیانگر آنچه در دوران سراسر تجربه و آزمون حسین طحان در زندان پاسگاه العماره، تبلیغات سوء دشمن و تصویربرداری از اسیران ایرانی و فراهم کردن خوراک تبلیغاتی دنیا است. کتاب راز ماندن دربرگیرنده بخشهای مختلفی از اسارت وی در آسایشگاههای اردوگاه موصل ۲ است که در زیر به تعدادی از عناوین آن اشاره میشود: «آغاز سفر، اسارت، کار در آشپزخانه، مداوای اسرا، ورزش، هنرنمایی، معنویت در اسارت، مز تعامل با عراقیها در اردوگاه، فعالیتهای دشمن برای تضعیف روحیه اسرا، قطعنامه ۵۹۸ و مسائل مربوط به آن، پرواز غریبانه، رمز موفقیت اسرا و اسارت، زندان یا دانشگاه؟!! و …» در قسمتی از کتاب با عنوان «هنرنمایی» چنین آمده است: «در اوایل اسارت، بعد از گذشت چند روز از ورود اسرا، کمکم شیران دربند به فکر چاره افتادند تا ضمن برآوردن احتیاجات اولیه خود به نوعی هنرنمایی کنند. اولین اختراع، ساختن تسبیح بود تا اوقات فراغت خود را با ذکر و یاد خدا سپری کنند. خمیر نان و گل، از مصالح اولیه این اختراع بود و به مرور، ساخت تسبیح با سنگ و هسته خرما صورت میگرفت. گلدوزی با ابتداییترین امکانات، بافت گیوه، تبدیل لباسهای عربی به پیراهن و شلوار، پخت انواع شیرینی و کیک با خمیرهای خشک شدهی نان، تهیه شام با خورشتهای متنوع از محصولات باغچههای اردوگاه، تهیه انواع نبات معمولی و نبات شاخ، تهیهی ماست با شیرخشک نیز از هنرهای اسرا به شمار میآمد.» آزاده حسین طحان در بخشی از کتاب خود چنین عنوان میکند: «خداوندا! اگر در سرای آخرت ما را به بهشت نبری شکوهای نداریم، چون در دنیا با بهشتیان همراه بودیم.»