کتاب میرانا و 7 (هفت) جن بدبخت «استاد بادی به غبغب انداخت و گفت: همه تمرکز کنین! میخوایم وصل بشیم! همه خودشونو بِدن به من! خودشونو بِدن به من! ناگهان جمعیت نشسته روی صندلی ها از جا بلند شدند و دستهای هم را گرفتند، چشمهایشان را بستند و صدا توی سینهها خفه شد، استاد سفیدپوش دستهایش را برد بالا و گفت: ما را فراگیر ای خالق جهان! ما را فراگیر! هنوز جمله استاد تمام نشده بود که چند توله جن بدبخت که هنوز بالغ نشده بودند از دیوارهای اتاق بیرون آمدند و پریدند وسط جمعیت، قیافه توله جنها قبل از بلوغ بدجوری حال به همزن است...» «میرانا» داستان کسی است که در جستوجوی کسب قدرت از راههای ماورایی است، او پس از مدتها کوشش به بهانه دست یافتن به راز ساختن «زجاج» به شاگردی درویشی می رود که می خواهد با متحد کردن ۷ طایفه جنیان و تسخیر آنها انسانها را نابود کند. پس از مدتی درویش بر خلاف همیشه به شاگردش دستور میدهد تا زنی را برای او به خانقاه بیاورد و برای این کار هم از هیچ جنی کمک نگیرد و این آغاز ماجراست. اما این کتاب چه ویژگی دارد که مطالعهاش را به شما پیشنهاد میکنیم و مطالعهاش چه فایده دارد؟! قبل از این که برخی از امتیازهای این کتاب را بگویم به شما قول می دهم که اگر چند صفحه اول کتاب را بخوانید دیگر حاضر نیستید کتاب را رها کنید. جذابیت و گیرایی داستان فوق العاده است. امروز کم نیستند شمار کسانی که از روی سادگی یا هر چیز دیگری به دام کسانی میافتند که به اسم نیرویهای غیبی، الهی، کیهانی و ... دستگاهی درست کردهاند و ادعایی میکنند و برای خودشان هم به اصلاح معجزاتی دارند! حداقل فایدهی این کتاب این است که اگر گذارتان به این آدمها افتاد و چند خبر از زندگی شخصیتان به شما دادند و یا مویتان را سیخ کردند و از این جور کارها فکر نکنید خبری هست. اما امتیازهای کتاب «میرانا»: اول، اصول و چارچوب داستان است که بر مبنای آموزه های دینی و قرآنی-روایی ما استوار است، گرچه شاخ و برگ ماجرا برگرفته از تخیل نویسنده است. این استنادها در بخش پینوشت های کتاب آمده است. شاید این کتاب اولین یا جزو معدود آثاری باشد که در این قالب پا به عرصه گذاشته است. در بازاری که کتابهایی همچون هری پاتر، ارباب حلقه ها و ... جولان میدهند چنین کتابهایی غنیمتند. دومین و مهم ترین ویژگی کتاب نشان دادن راه تعبد و ایمان به جای متوسل شدن به راههای نامتعارف است، جایی که بازکننده گره کار و باطل کننده سحرها توکل و توسل به خدا بیان می شود. برتری «میرانا» و هنر نویسنده کتاب این بوده است که توانسته اساس داستان را بر این مبانی استوار کند نه اینکه بخواهد هدفش را شعاری و تصنعی به خورد مخاطب بدهد. سیر تحول شخصیت اصلی داستان است که نهایتاً به این نتیجه می رسد و این از همه چیز شیرینتر و لذت بخشتر است. شاید کتابهای علمی و تحلیلی در نقد عرفانهای نوظهور کم نباشند ولی اینکه این نتیجه بطور غیرمستقیم و در قالب داستانی به مخاطب منتقل شود مهم است که شاید میرانا از معدود نمونههای این چنینی باشد. «میرانا و هفت جن بدبخت» دو نوید هم به همراه خود دارد. اول اینکه اثری در این سبک ولی بر اساس معیار های بومی و دینی متولد شده است و دوم اینکه نوید نویسندهای خوشقلم که باید منتظر آثار دیگر او باشیم. «... میرانا که سکوتم را دید با رنجیدگی گفت: توام فکر میکنی دیوونهم؟ با تکان سر حرفش را نفی کردم. اسم مادرش را پرسیدم و شروع کردم به حساب کردن. میرانا را از چند جهت حساب کردم و خیلی جالب بود که تمام جهات به آب ختم میشد؛ کوکب میرانا قمر بود، طالعش آب، برجش حوت و طبعش سرد، فلزش جیوه، رنگش سفید و جهت مغناطیس تنش شمال. اسم مادرش را پرسیدم ماه بانو نامی بود و این درباره مادرش نیز صادق بود، انگار هر دو از آب متولد شده بودند.»