کتاب داستان ما : زندانی کوچک «زندانی کوچک» برگزیده اول جشنواره داستان انقلاب است و داستان آن در زمان قبل از انقلاب و در روستای ارجینان اتفاق می افتد. پیش از این هم رمانی با همین موضوع و با عنوان«مبصر کلاس هشتم» به قلم حسینی ارسنجانی منتشر شده بود که آن اثر پیش از چاپ در سومین جشنواره داستان انقلاب برتر شناخته شده و خبر از ورود یک نویسنده تازه نفس به حوزه داستان انقلاب را داده بود. رمان «زندانی کوچک» در دردوازده فصل تنظیم شده و ماجراهای آن در فضای روستایی قبل از انقلاب میگذرد و قهرمانان آن مدیر و شاگردان مدرسهای روستایی هستند که تلاش آنان در جهت همراهی با امواج انقلاب اسلامی بهانهای برای مرور برخی اخبار دوران ستمشاهی به نویسنده میدهد. کتاب «زندانی کوچک» یک گام جلوتر از کار قبلی نویسنده، یعنی داستان«مبصر کلاس هشتم» است. همان طور که انتظار می رفت کتاب حاضر منسجم تر از کار قبلی او، هم از نظر محتوایی و هم از منظر ساختاری است. البته رمان زندانی کوچک چند وجه مشترک با رمان مبصر کلاس هشتم دارد؛ هر دو رمان برای گروه سنی نوجوانان و با محوریت زندگی مبارزان انقلابی نوجوان تالیف شده، فضای داستان هر دو رمان در محیط روستایی و نزدیک به هم به وقوع می پیوندد و بخش زیادی از وقایع هر دو داستان در کانال های زیرزمینی آبرسانی در روستا(قنات)می گذرد. هر چند در رمان مبصر کلاس هشتم، شخصیت اصلی(منوچ) ضد قهرمان بود، اما در رمان زندانی کوچک، شخصیت اصلی (زینل) ویژگی های یک قهرمان واقعی را دارد. البته زینل در این راه تنها نیست و چند قهرمان دیگر هم او را همراهی می کنند، مثل آقای مدیر مدرسه که به نوعی شروع کننده وقایع داستان است و با حرکت انقلابی او، شعار نویسی علیه حکومت طاغوت روی دیوار خانه یکی از روستاییان، جرقه حرکت های انقلاب در روستا زده می شود. همچنین شخصیت رسول که در ابتدای حرکت انقلابی زینل، او را همراهی می کند و تا پایان داستان گاه به صورت حاشیه ای به فعالیت های انقلابی خود ادامه می دهد. چند مبارز انقلابی هم که در زندان با زینل هم بند هستند، به نوعی از قهرمانان فرعی در داستان محسوب می شوند. در مقابل، چند ضد قهرمان هم در داستان حضور دارند که اغلب از درجه داران پاسگاه هستند که سر راه مبارزان قرار می گیرند تا عنصر کشمکش در داستان به اوج برسد. کلیت داستان در گرو کشمکش این دور گروه، مبارزان انقلابی و ماموران پاسگاه است. با شعار نویسی آقای مدیر مدرسه روی دیوار کاهگلی خانه رضاقلی، یکی از روستاییان، کدخدا برزخی شده و به ماموران پاسگاه اطلاع می دهد. ماموران هم به مدیر مدرسه شک کرده و او را دستگیر و با خود به پاسگاه می برند. زینل و رسول(دو شخصیت نوجوان)کنجکاو و پیگیر کار مدیر مدرسه می شوند و در ادامه، موقعی که متوجه می شوند اگر شعار نویسی روی دیوارهای روستا ادامه پیدا کند ماموران دیگر به مدیر مدرسه شک نخواهند کرد، دست به کار شده و روی دیوار خانه کدخدا شعار می نویسد. آنها آن شب از دست ماموران فرار می کنند اما در ادامه زینل دستگیر شده و به زندان منقل می شود. او در زندان با مبازران دیگر آشنا شده و سرانجام با هم از زندان فرار می کنند. یکی از ویژگی های این رمان آن است که به رغم آن که در پایان رمان خبری از پیروزی کامل انقلاب اسلامی نیست و هنوز حکومت شاه در رأس قدرت است، اما داستان پایان خوش دارد. در پایان داستان وقتی زینل به همراه زندانی های دیگر از راه چاه و قنات زیر زمینی از پاسگاه فرار می کنند، نویسنده در توصیف موقعیت آنها می نویسد:«شادی کنان به راه افتادند. خنده شان قنات را پر از کبوتر کرده بود. به چاه آب خانه کل عیدی نرسیده بودند که چراغ قوه ای قنات را روشن کرد و آقای مدیر و رسول با هم صدا زدند:«زینل!» (ص 94)