کتاب عقلانیت جعفری : (کتاب اول) - مقالات - مسائلی بسیار ـبیدارکننده و هشداردهندهـ در این مجموعه عرضه شدهاند که درخور تامل ژرف و توجه دقیق و عالمانهاند. انسان معارفجو و صاحبنظر حقایقطلب، نباید درباره اینگونه مسائل و نظرها بیتامل باشد و از کنار آنها به سادگی و با تسامح بگذرد. «این چگونگی (تسامح در طلب معارف و شناختها) به زیان خود انسان است؛ زیرا معارف و اعتقادات و شناختهای انسان، سازنده شخصیت ابدی و شاکله ماندگار آدمی است. بنابراین، نباید این شالوده بنیادین (اعتقادات)، نادرست، ظنی، التقاطی، ناسره، و نامطمئن باشد (و از اسلام و غیراسلام، و از معصوم و غیرمعصوم گرفته شده باشد)؛ بدینگونه مینگریم که نباید معارف اعتقادی را دستکم گرفت و از هرکس و هر جا پذیرفت و از غیر قرآن و معصوم طلب کرد.» علامه حکیمی با عنوان کردن این مطلب، در ادامه میافزاید: «تسامح در طلب معارف و شناختهای بنیادین، و سهلانگاری در منابع فراگیری آنها، یا تقلید از بزرگان و استادان در این عرصه، یا مرعوب گشتن در برابر متفکران، به جز حکم صریح عقل، بنابر آیات و روایات نیز، محکوم و مردود است. قرآن کریم، دعویآوردن "حکمت" کرده، و حکمت را در خویش منحصر دانسته است و بر بشریت برای نزول این حکمت منت نهاده است. همچنین قرآن کریم، معلم این حکمت و آموزگار آن را معرفی کرده، که پیامبر اکرم(ص) است؛ و پیامبر(ص)، اوصیای خویش را به عنوان جانشینان خود، در تعلیم کتاب و حکمت ـبا تاکید و تکرارـ معرفی فرموده است و به صراحت یادآور شده، که قرآن و ائمه اهلبیت(علیهمالسلام)، هرگز از هم جدا نمیشوند و طلب معارف و حقایق قرآن، از غیر ائمه معصومین(علیهمالسلام) گمراهی و ضلالت است.» محمدرضا حکیمی در بخشی از مقدمه این اثر، با توجه به مستندهای اسلامی درباره طلب معارف و حقایق قرآن از پیامبر(ص) و اهلبیت آن بزرگوار(علیهمالسلام) مینویسد: «و ما با این استنادهای مسلم در اسلام و در منابع مهم و معتبر اسلامی ـاز عالمان اهل سنت و عالمان شیعهـ بفریاد میگوییم: طلب معارف حقه و حکمت حقیقی و راستین، و اخذ اصول معرفت و تربیت، از غیرقرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) و الوهیین معصوم(علیهمالسلام) (ـبا درک عقلانی و به صورتی مستند، و غیرالتقاطی و غیرتاویلی...)، ضلالت محض و جهالت صرف است. امام محمدباقر(ع) میفرمایند: "شرا و غربا، فلا تجدان علما صحیحا، إلا شیئا خرج من عندنا اهلالبیت؛ شرق و غرب عالم را زیر پا بگذارید، هیچ جا علم صحیحی (و دانش درستی، در معرفت و تربیت...) نخواهید یافت، مگر آنچه از نزد ما اهلبیت رسیده باشد". پس به نص سخن معصوم(ع)، میبینید که در پیافکار یونانی و هندی و گنوسی و رنسانسی و ... رفتن، در طلب علم صحیح و معرفت حقه و تربیت رشدآمیز، آب در هاون کوبیدن، و خود را خسته کردن، و به هیچ جا ـبه نص سخن معصوم(ع)ـ نرسیدن است. و به مفاهیمی که ما را به حقیقت نمیرساند (ـ ابنسینا)، و افکاری که مخلوط با اوهام و اختلاف همیشگی است (ـ خواجه نصیر طوسی)، دل خوش کردن است. بنابراین، با توجه به سخن معلم حقایق و بصائر، حضرت امام محمدباقر(ع)، و تامل در آن سخن (و امثال آن از قرآن کریم و پیامبر اکرم"ص" و ائمه معصومین"علیهمالسلام")، و اعتقاد راستین و علمی داشتن به آن سخن، و درک عقلی آن ـو با عقلانیت باقری و جعفری، و با سربلندی علمی، و اجتهاد عقلیـ میگوییم: (تشریق) و (تغریب) (دست دراز کردن به سوی متفکران شرقی و غربی ـاز قدیم و جدیدـ برای اخذ اصول معرفت و تربیت از آنان...)، خروج از حوزه عقلانیت جامع است، و به طبع، مستلزم انحراف و ضلال است... چنانکه میبینیم آموزگار بزرگ حقایق، حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرمایند: "کسانی که فکر میکنند شیعه و پیرو ما هستند، و دنبالهرو دیگرانند، دروغ میگویند، شیعه نیستند." و خاور انوار معارف ارتضا، امام ابوالحسن علیبن موسیالرضا(ع) میفرمایند: «از کتاب خدا نگذرید و از بیرون از قرآن (فلسفهها، عرفانها، و نحلههای فکری دیگر...)، طلب هدایت (مبانی معرفت و تربیت) نکنید، که گمراه میشوید!!". اکنون میبینیم که خواندن فلسفه را ـدرباره اکثر کسانـ مایه انحراف دانستن درست است، و مطابق سخن معصوم(ع) است.» حکیمی در بخش دیگری از مقدمه کتاب، از مراجعه نکردن علما به آیات ربانی و روایات نورانی گله کرده و مینویسد: «و من به سختی در شگفتم که چگونه به این همه آیات قرآنی و روایات معتبر ـکه مسالهای به این مهمی را مطرح کردهاندـ رجوع نمیکنند؟ یا ـمعاذاللهـ بها نمیدهند، و در آنها تامل سرنوشتساز روا نمیدارند!! این است که میگوییم، "تفکیک" ... و بر آن اصرار میورزیم، زیرا در صورت تفکیک مشربها، هر مسلمان فاضل خردمند، نخست به سوی منابع اصلی شناخت اسلامی میرود، یعنی: قرآن کریم و احادیث معتبر، و با عقل خودبنیاد وحیانی، به ذهن خود، شاکلهای اصیل و مطمئن میدهد... سپس در صورت داشتن صلاحیت، و در نزد استادان واجد صلاحیت (که تقلیدآموز نیستند...)، مطالب وارداتی در اسلام را، که به دست متفکران اسلامی تحریر یافته است، ملاحظه میکند، به صورت اجتهادی و انتقادی، نه تقلیدی و انتقالی... وگرنه همان است که شیخ اعظم انصاری فرموده است: "موجب هلاکت دایم و عذاب خالد است". اینکه میگوییم نمیتوان در اینباره، اهل مسامحه و آسانگیری بود و نمیشود مقلدمآبی و تسامحگرایی کرد، برای این است که ما (به جز مباحث همیشه اختلافی، و برخی ابطال شده، در فلسفههای قدیم و جدید، و شرق و غرب...)، به اظهار نظرهایی از سوی بزرگان دین و فلسفه برمیخوریم، که نمیشود کسی خود را اهل چیزی و معرفتی و مایهای بداند، و نسبت به آن نظرها بیتفاوت باشد. تسامح در این موارد، دلیلی بزرگ است که تسامحگران و آسانگیران و تقلیدپذیران و اجتهادگریزان، در مسائل شناختی نابالغند، و در اینبارهها به بلوغ عقلی و استقلالشناختی نرسیدهاند... تسامحگر هر که گو باش!»