کتاب خشونت رسانه ای در پرتو سواد رسانه ای این کتاب نخستین اثر تالیفی نویسنده کتاب است که با پرداختن به موضوعی با عنوان «خشونت رسانهای» به دنبال جایگاه آن در ادبیات رسانهای است، اثری که با انتقاد از اخبار خشونت آمیز صفحات روزنامهها به نتایج و اثرات این اخبار میپردازد. در مقدمه این کتاب، نویسنده از رسانهها به عنوان بُعد اجتنابناپذیر جامعه جدید جهانی نام برده و بر تاثیر این رسانهها بر ذهن و زندگی مخاطبان اشاره کرده است، رسانههایی که در آموزش، هدایت، جهتدهی و قالبسازی افکار عمومی جامعه نقش دارند. در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم: «امروزه مطبوعات با بهکارگیری خشونت در محتوای خود، از مسیر درست و صحیح ارایه وظایف خویش منحرف شده است و با ارایه مستمر و دایمی اطلاعاتی درباره انحرافات و آشفتگیهای جامعه موجب بروز نوعی اضطراب و تشویش در بین خوانندگان خود میشود. این در حالی است که بیشترین قربانیان پیامهای نامطلوب و خشونت با رسانهها اعم از مطبوعات، کتاب، مجله، تلویزیون، فیلم، ویدئو و... را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند که از نظر اغلب این رسانهها، قابل قبولترین راه غلبه بر مشکلات توسل به زور و خشونت است.» کتاب در سه فصل کلی تنظیم و دستهبندی شده است که نخستین فصل آن به وسایل ارتباط جمعی اختصاص دارد، در این فصل ابتدا وظایف وسایل ارتباط جمعی و کارکرد آن در جامعه بیان شده، سپس نقشهای اجتماعی وسایل ارتباط جمعی از نگاه «هارولد لاسول» بررسی و کاوش شده است. صفحاتی از این فصل نیز به نشریات عامهپسند و ویژگیهای آنها اختصاص دارد و در ادامه فرق بین نشریات عامهپسند و نشریات زرد بیان شدهاند. بیان ویژگیهای شکلی شامل قطع و لوگو، صفحهآرایی، حروف، چاپ، آشفتگی، زمینه انتشار، سرمقاله و سرگرمی در این بخش آورده شده است. نویسنده همچنین روزنامهنگاری عامهپسند را با روزنامهنگاری زرد همسطح ندانسته است زیرا روزنامهنگاری عامهپسند با وجه غالب سرگرمی و هیجانی به دنبال جذب مخاطب است اما روزنامهنگاری زرد بیشتر به مطالب دروغین و جنجالسازی میپردازد. فصل دوم این کتاب به دیدگاههای نظری مرتبط با خشونت اختصاص دارد، در ابتدا تعریفی جامع از خشونت ارایه میشود و پس از آن نظریههایی از اریک فروم، ژانژاکروسو، ژان کازنو و ... درباره خشونت آورده شده است. همتی، نویسنده کتاب در این فصل همچنین به نقد و ارزیابی رسانهها از دیدگاه عام پرداخته است، سپس به بیان مسایل و مشکلات جهان ارتباطات در عرصههای اجتماعی و انتقال تکنولوژی جنایی میپردازد، مشکلی که موجب دگرگونی ارزشها، بسط بیتفاوتی و بسط خشونت در جامعه میشوند. نظریههای چند سونگر و غیردیالکتیک را میتوان دیگر مبحث این فصل معرفی کرد. نویسنده در این بخش خشونت را تنها ناشی از عوامل ذاتی نمیداند بلکه عوامل محیطی و درونی را بر آن تاثیرگذار دانسته است و در ادامه زودگذر و سطحی بودن تاثیر رسانه یا پرعمق و معنا بودن آن را بررسی میکند. آخرین مبحث فصل دوم کتاب نیز به 9 نظریه درباره انعکاس واقعیت حیات آدمیان در رسانهها اختصاص دارد. نظریههایی مانند امتناع، واقعگرایی، دستکاری سرژچاخوتین، آیینهای، تبلور جرم، برجستهسازی جنایت، انحراف رسانهها از واقعیت، حساسسازی و کرختی در این فصل به صورت کامل معرفی شدهاند. سومین فصل کتاب درباره عوارض اعتیاد انسان به رسانهها است. در ابتدای این فصل نظریه تحمیل اندیشه و تخریب ذهنی بیان شده، سپس عوارض اعتیاد به رسانه شامل واگشت به مرحله دهانی و اثر بلع معرفی شدهاند. از موضوعاتی که در این فصل به آن پرداخته شده میتوان به فرار از واقعیت و فراموشسازی، نظریه پالایش، نظریه دستکاری و قلب ارزشها، قهرمانسازی جنایتکار و ترغیب انسانها به جنایت، نظریه تقلید، اثرات تاخیری و نظریه تحمیل اشاره کرد. سواد رسانهای راهکاری در برابر خشونت نیز آخرین مبحث کتاب فصل سوم کتاب است، مبحثی که به نوعی جمعبندی و نتیجه کلی مباحث این اثر را شامل میشود، نویسنده در این مبحث آورده است: «بهترین راهکار را میتوان سواد رسانهای بیان کرد چون رسانهها اعم از تلویزیون، رادیو، اینترنت، روزنامه، مجله و فیلم هر روز بطور فزاینده اطلاعات و سرگرمیهای مختلفی را به ما و فرزندانمان عرضه میکنند که همگی نقش مهمی را در شکلدهی و نفوذ به فرهنگ، ارزشها، دیدگاهها و اعتقادات بازی میکنند. چرا که ما در یک محیط رسانهای و سپهر اطلاعاتی به سر میبریم و با مشکلی به نام اضافه بار اطلاعاتی و تراکم اطلاعات مواجه هستیم.»