کتاب مادران 3 : شهیدان غیاثوند به روایت مادر - فرشته ها حواسشان جمع است قصه معصومه قصه لحظههای پر نشاط کودکی است کودکی رضا و علی در کوچههای جامانده است مثل خیلی از بچههای دیگر محله حلقه یاسین خان جون کار خودش را کرده است و اسم بچهها را بر سر کوچهها چسبانده است اهل محل همه میگفتند اگر عطاخان هم برود پیش بچههایش چه می کند معصومه با این سکوت غریب نمی دانستند که درون معصومه هنوز پر از لحظههای پرنشاط کودکانه است.