کتاب قصه های 84 «قصه 84» مجموعه چند داستان است از نویسندگانی با علایق و سلایق مختلف که در یک نقطه به اشتراک رسیدهاند: لذتبخشی به مخاطب. «بالابر» اولین داستان این کتاب است و به قلم میترا الیاتی. در این داستان، آرزوها و رویاهای دو کارگر از دو نسل متفاوت روایت میشود. از رضا امیرخانی هم فصلی از رمان «بیوتن» آمده است. او در این داستان، تفاوت و تضاد راوی قصهاش را که به آمریکا رفته است با آن فضای غریب و بیگانه، به نمایش میگذارد. «بچهها» عنوان داستان کوتاه علی خدایی است که حال و هوای خانوادگی حاکم بر بیشتر داستانهایش را دارد. شهرام شفیعی در داستان «دستمالتوالتهای بیمارستان مرکزی» روایت طنزآمیز و سرخوشانهای از دیدار اتفاقی دو دلداده قدیمی را در آسانسور یک بیمارستان شرح میدهد. داستان بعدی کتاب LD نام دارد و نوشته کیارنگ علایی است. او در این داستان، از میل به بقا و ادامه یافتن سخن میگوید. مجید قیصری هم با «گوساله سرگردان» ضمن تلمیحی به داستان حضرت صالح(ع) و ناقهاش، قصهای امروزین از جنگ پیش روی مخاطب میگذارد. آخرین داستان از کتاب «قصه 84»به خود مستور اختصاص دارد. «مردی که تا پیشانی در اندوه فرو رفت» عنوان این داستان است که حکایات عرفانی کهن را به خاطر میآورد. قسمتی از کتاب:گفت: «بعد ار این که از هم جدا شدیم، تو چه کار کردی؟» گفتم: «رفتم یه همبرگر ارزون خوردم.» گفت: «ازدواج چی؟...ازدواج کردی؟» گفتم: «ازدواج به راحتی همبرگر خوردن نیست.» گفت: «پس ازدواج کردی؟» گفتم: «یه خانم روشنفکر صاحب بیمارستان و افسردگی، به این صراحت از یه مرد غریبه سئوال نمیکنه.» گفت: «هیچوقت توی یه آسانسور درب و داغون، مردی به این توداری ندیده بودم.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir