بازمانده روز (به انگلیسی: The Remains of the Day) سومین کتاب نوشتهٔ کازو ایشی گورو نویسندهٔ انگلیسی-ژاپنی است که در سال 1989 موفق شد جایزه بوکر را از آن نویسنده اش کند. در سال 1993 فیلم سینمایی ساخته شده از روی این کتاب با شرکت آنتونی هاپکینز و اما تامسون در هشت رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد. همانند دو رمان پیشین ایشی گورو، بازمانده روز هم از زبان اول شخص روایت می شود. آقای استیونز، راوی داستان، سرپیش خدمت خانه ای اشرافی در انگلستان است که خاطرات زندگی گذشته اش را در خلال اتفاقاتی که هم اکنون روی می دهد بازگو می کند. قسمت عمده داستان به رابطه حرفه ای و مهم تر از آن عاطفی استیونز با یکی از همکاران قدیمش، خانم کنتن سرخدمت کار خانه می پردازد.خلاصه داستان بازمانده روز داستان آقای استیونز سرپیش خدمتی انگلیسی است که زندگی خود را وقف خدمت وفادارانه به لرد دارلینگتون کرده است. داستان با رسیدن نامه ای از یک همکار قدیمی شروع می شود. در این نامه خانم کنتن از زندگی زناشویی خود می گوید که استیونز آن را حمل بر نارضایتی او از ازدواجش می کند. همزمان با رسیدن نامه موقعیتی برای استیونز پیش می آید که بتواند به بهانه تحقیق درباره استخدام مجدد خانم کنتن،دوباره برگردد سراغ رابطه ای که زمانی آن را بسیار دوست می داشته است. ارباب جدید خانه، آمریکایی ثروتمندی به نام فارادی او را تشویق می کند که ماشین را بردارد و برود به مرخصی ای که بی شک استحقاقش را دارد. این سفر فرصتی می شود برای استیونز که وفاداری تزلزل ناپذیرش به لرد دالینگتون، معنای و مفهوم «تشخص» و حتی رابطه خودش با پدرش را مورد بازاندیشی قرار دهد. دست آخر، استیونز مجبور می شود که به مفهوم واقعی رابطه اش با خانم کنتن بیندیشد. هر چه کتاب پیش می رود نشانه های عشق خانم کنتن به آقای استیونز، و تمایل متقابل او، آشکار می شود. در سال های پیش از جنگ جهانی دوم، زمانی که این دو دوشادوش هم کار می کنند، از اعتراف به عشقشان نسبت به یکدیگر طفره می روند. تمام مکالمه هایی که یادآوری می شوند نشان از رابطه ای حرفه ای دارند که گاهی به مرز عشق و علاقه نزدیک می شوند اما هرگز از آن عبور نمی کنند. بعداً مشخص می شود که خانم کنتن بیست سالی است که ازدواج کرده و حالا دیگر نه خانم کنتن که خانم بن خوانده می شود. خانم بن اعتراف می کند که گاهی به این فکر می کند که زندگی با آقای استیونز چگونه می توانست باشد اما حالا دیگر شوهرش را دوست دارد و در انتظار تولد اولین نوه اش است. استیونز به فرصت های از دست رفته می اندیشد، هم با خانم کنتن و هم با اربابش لرد دارلینگتون. در پایان داستان، استیونز به آنچه از روز بازمانده می پردازد که اشاره ای است به آینده او در خدمت به آقای فارادی.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir