کتاب وصال : چهل روایت از دلدادگی شهدا به امام زمان (عج) همان طور که در روایات نقل شده است انتظار فرج از افضل اعمال است این فرج هم فرج عمومی است که با ظهور منجی عالم امام عصر (عج) محقق میشود و هم فرج شخصی است که برخی از افراد صالح بوسیله ارتباط قلبی با آن حضرت به این فرج نائل می شوند. کتاب وصال کاری از انتشارات شهید ابراهیم هادی به نقل 40 روایت از دلدادگی شهداء به امام زمان (عج) پرداخته است.. ----- برشی از کتاب (1) ماجرای عجیبی بود یک روز صبح فرمانده دلاور یکی از گردان های لشگر از خواب بیدار می شود به شدت شروع به گریه میکند و بدنش میلزرد! قلم و کاغذ بیاورید !!! بچه ها از او می پرسند چه شده؟ می گوید کاغذ بیاورید و شروع می کند به نوشتن ... ساعتی بعد میگوید: «آقا امام زمان (عج) را در عالم رویا دیدم آقا یک لیست به من داد که در آن دویست و ده اسم بود فرمودند این اسامی همگی شهید می شوند.» او هر چه به یادش آمد نوشت ... در این لیست نام و شماره پلاک نوشته شده بود این فرمانده هر چه فکر می کند 32 اسم را بیشتر به خاطر نمی آورد بعد آن ها را دسته بندی می کند ، گردان شهادت 1 ،گردان شهادت 2 ، گردان شهادت 3... اوایل پاییز سال 1362 بود که این لیست درست شد برخی که در این قضیه تردید داشتند شروع کردند به پیگیری و تطبیق نام ها با پلاک افراد ... همه شاهد بودند که مشخصات دقیق و درست بود برخی بچه های قزوین بودند عده ای از کرج ... و هر کدام یکی پس از دیگری به شهادت رسید ... ص 190 برشی از کتاب (2) جلال از شاگردان خاص آیت الله بهاء الدینی بود یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند : "بین شما یکی از سربازان امام زمان (عج) هست و به زودی از میان شما می رود." بعد ها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش ، آیت الله بهاء الدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشک هایشان از گونه سرازیر می شد و روی عکس جلال می افتاد . فرمودند: امام زمان (عج) از من یک سرباز می خواستند. من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است... از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است. کتاب وصال ص 102