به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







گرگ و یوسف









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب "گرگ و یوسف" یک اثر ادبی برای کودکان است که به صورت نمایش عروسکی نوشته شده است. این کتاب داستان حضرت یوسف و ماجرای او را از زبان یک گرگ پیر روایت می‌کند که به عنوان یک راوی در خیمه‌شب‌بازی برای کودکان قصه می‌گوید. داستان به ماجرای یوسف پیامبر می‌پردازد که توسط برادرانش به چاه انداخته شد و آنها به پدرشان گفتند که یوسف را گرگ خورده است. گرگ در این داستان به عنوان یک شخصیت بی‌گناه معرفی می‌شود که متهم به خوردن یوسف شده است. این کتاب به کودکان می‌آموزد که چگونه دروغ و تهمت می‌تواند به اشتباهات بزرگ بیانجامد. این کتاب در دسته‌بندی ادبیات کودک قرار می‌گیرد و به عنوان یک نمایش عروسکی برای کودکان طراحی شده است. 

درباره کتاب "گرگ و یوسف"

برادران یوسف او را به چاه انداختند به دلیل حسادت و کینه‌ای که نسبت به او داشتند. آنها احساس می‌کردند که پدرشان، حضرت یعقوب، یوسف و برادرش را بیش از خودشان دوست دارد و این باعث شد که حسادت و کینه در دلشان به وجود آید. یکی از برادران، به نام یهودا یا رئوبن، پیشنهاد داد که به جای کشتن یوسف، او را به چاه بیندازند تا شاید توسط کاروانی پیدا شود و از دست آنها دور شود. این پیشنهاد به این دلیل بود که آنها از انجام قتل و جنایت خودداری کنند و در عین حال یوسف را از خود دور کنند. برادران یوسف فکر می‌کردند که با انداختن او به چاه، مشکلات روانی خود را حل می‌کنند و آتش حسد و کینه‌شان خاموش می‌شود. آنها امیدوار بودند که پس از دور کردن یوسف، محبت پدرشان به آنها اختصاص یابد. در ادامه حضرت یوسف توانایی تعبیر خواب را به چندین طریق نشان داد: تعبیر خواب ساقی و نانوا: در زندان، یوسف خواب دو زندانی را تعبیر کرد. ساقی خواب دیده بود که مشغول ریختن شراب برای پادشاه است و نانوا خواب دیده بود که سرش را بریده‌اند و پرندگان از آن تغذیه می‌کنند. یوسف به ساقی گفت که او دوباره به کار خود بازخواهد گشت و به نانوا گفت که او اعدام خواهد شد. این پیشگویی‌ها درست از کار درآمدند و ساقی به دربار بازگشت و نانوا اعدام شد. تعبیر خواب پادشاه مصر: پس از آزادی از زندان، یوسف به دربار فرعون دعوت شد تا خواب او را تعبیر کند. پادشاه خواب دیده بود که هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر هستند و همچنین هفت خوشه گندم چاق و هفت خوشه لاغر. یوسف خواب را به این معنی تعبیر کرد که هفت سال فراوانی نعمت خواهد آمد و پس از آن هفت سال قحطی. او به پادشاه پیشنهاد کرد که در هفت سال اول، غلات را ذخیره کنند تا در هفت سال بعد از قحطی در امان باشند. تأثیر علم الهی: قرآن کریم می‌گوید که خداوند به یوسف علم تعبیر خواب را آموخت و او را برای این کار برگزید. این نشان می‌دهد که توانایی یوسف در تعبیر خواب نه تنها به دلیل هوش و خرد او، بلکه به دلیل عنایت الهی بود. تجربه و بینش: یوسف با تعبیر خواب‌های مختلف، تجربه و بینش خود را افزایش داد و به عنوان یک معبر شناخته شد. این تجربه‌ها به او کمک کرد تا در موقعیت‌های مختلف، خواب‌ها را به درستی تعبیر کند.

خواندن کتاب "گرگ و یوسف" را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

کودکان: این کتاب به عنوان یک نمایشنامه عروسکی برای کودکان نوشته شده است و داستان حضرت یوسف را به زبان ساده و با زاویه دید حیوانات جنگل روایت می‌کند. برای کودکان مناسب است تا با داستان‌های مذهبی و پندآموز آشنا شوند. والدین و مربیان: والدین و مربیان می‌توانند از این کتاب به عنوان یک منبع آموزشی برای تدریس داستان‌های مذهبی و اخلاقی به کودکان استفاده کنند. علاقه‌مندان به ادبیات کودک: برای کسانی که به ادبیات کودک و نمایشنامه‌های عروسکی علاقه دارند، این کتاب یک گزینه مناسب است. این کتاب به عنوان بخشی از مجموعه «عروسک‌ها از بهشت می‌آیند» منتشر شده است. مردم علاقه‌مند به داستان‌های مذهبی: این کتاب به داستان حضرت یوسف می‌پردازد و برای کسانی که به داستان‌های مذهبی و تاریخی علاقه دارند، جذاب است.

در بخشی از کتاب "گرگ و یوسف" می‌خوانیم

[ناگهان، دست‌هایشان را به علامت حمله بالا می‌آورند. ورکانا شروع به فریاد زدن می‌کند. یکی از عروسک‌ها شیپور را به دهان می‌برد و در آن می‌دمد. اندکی بعد، پدربزرگ، مضطرب و دوان‌دوان، وارد صحنه می‌شود. بچه‌های جنگل به اطراف فرار می‌کنند و پنهان می‌شوند. گرگ پیر به سراغ ورکانا می‌رود. ورکانا را در آغوش می‌گیرد. دست‌های او را باز می‌کند.] گرگ پیر: ورکانا! پسرک عزیزم! چی شد؟! چی شده؟! چرا زخمی شدی؟! ورکانا: [خود را به حالت قهر از آغوش پدربزرگ جدا می‌کند.] بابا! اینا... اینا چی می‌گن؟! این بچه‌ها چی می‌گن؟! گرگ پیر: تو چت شده پسر؟! چرا از من فاصله می‌گیری؟! چرا مثل غریبه‌ها با من حرف می‌زنی؟! ورکانا: این بچه‌ها راست می‌گن؟! [بچه‌های جنگل، که ورکانا را هم‌عقیده با خودشان می‌بینند، از پشت درخت‌ها بیرون می‌آیند، به ورکانا نزدیک می‌شوند و در کنار او می‌ایستند.] گرگ پیر: ورکانا جان... من که هنوز نمی‌دونم این بچه‌ها به تو چی گفتن یا چی می‌گن، پس از کجا بدونم راست می‌گن یا نه؟! ورکانا: اینا خیلی از شما و من می‌ترسن. اینا می‌گن که تو آدم خوردی. گرگ پیر: من؟! کدوم آدم؟!

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه