کتاب «باران خلاف نیست» نوشته کورش علیانی، مجموعهای از متون کوتاه و دلنشین است که به زبان ساده و صمیمی، تجربهها و تصورات نویسنده از عالمی دیگر را به تصویر میکشد. نویسنده این نوشتهها را پس از مجالست با پیرمردی در تهران که با زبانی شیرین از آن عالم سخن میگفت، خلق کرده است. او تأکید دارد که هرآنچه بیان کرده حاصل تخیل و شنیدههایش است و مسئولیتی درباره صحت یا سقم این سخنان به عهده نمیگیرد. متنها، با تلاش برای بازآفرینی لحن و سادگی پیرمرد، خواننده را نه نصیحت میکنند، نه هشدار میدهند و نه ادعای برتری دارند؛ بلکه تلاش میکنند مثل آیینه، روبهروی او قرار بگیرند و فضایی دوستانه ایجاد کنند.
«باران خلاف نیست» اثری است که میان پیچیدگی فلسفی و سطحینگری عامیانه تعادل برقرار کرده و با زبانی ساده و در عین حال تأملبرانگیز، روایتهای کوتاه خود را از مسائل زندگی، رابطه انسان با خدا، عواطف انسانی و تأملات معنوی بیان میکند. نویسنده با الهام از لحن شیرین و بیتکلف پیرمرد موردعلاقهاش، مفاهیمی مانند دلتنگی، محبت، شکایت از خدا، امید و پذیرش را در قالب قصهها و خاطراتی ملموس و روزمره میریزد. کتاب فاقد فلسفهبافیهای سنگین یا اندرزهای از بالا به پایین است و با لطافت و مهارت، مفاهیم عمیق انسانی و معنوی را در زبان زندگی روزمره به خواننده منتقل میکند.
چرا باید این کتاب را خواند؟
این کتاب برای کسانی که به دنبال تعمقی بیتکلف، آرامش ذهن و نگاهی تازه به روابط انسانی و معنوی هستند، لذتبخش و آموزنده خواهد بود. متون آن با زبانی ساده، اما پرمعنا ساخته شدهاند و بدون آن که به مخاطب حس اندرز یا نصیحت القا کنند، او را به تأمل بر زندگی، مرگ، امید و ارتباط با خدا دعوت مینمایند. در این نوشتهها از دلخوشیهای کوچک زندگی، روابط پدر و فرزند، شکایتهای کودکانه انسانها از خدا و ایمان ساده، با بیانی صمیمی و قابل لمس سخن رفته است. برای علاقهمندان به ادبیات تأملی و آثار کوتاهی که سادگی را با عمق مفهومی پیوند میدهند، این کتاب منبع الهامبخشی است.
این کتاب به دوستداران ادبیات معنوی و عرفانی، کسانی که به تأملات کوتاه و ساده علاقه دارند، نوجوانان و بزرگسالانی که میخواهند کمی از دغدغههای روزمره فاصله بگیرند و به فضایی آرام و صمیمی وارد شوند، توصیه میشود. همچنین برای افرادی که در جستجوی متنهایی سرشار از امید، محبت و ارتباط دوستانه با خدا هستند، «باران خلاف نیست» اثر ارزندهای است که میتواند لحظاتی آرامشبخش و تأملبرانگیز را برایشان به ارمغان آورد.
حالا رفتی توی آجیلفروشی، آجیل خوردی یا رفتی توی گلفروشی، گل بو کردی، هر چی بود، تمام شد. رفتی از این عالم. یک جای خوبی میروی که تعریف نکنم برات. فقط یکی بگویم که آنجا کسی حرف مفت نمیشنود. تو هم که بروی همین است. حالا اینجا عادت کردهای هر روز یک عالم حرف مفت بشنوی. آنجا دیگر حرف مفت نیست. هر چه گوش میکنی، حرف مفت نیست. مثل یک بچهای که هر روز صبح از خواب بیدار میشده، یکی میزدهاند تو سرش، حالا که نمیزنند، باورش نمیشود. هنوز منتظر است. آخرش هم میرود یک گوشه یواشکی خودش یکی میزند توی سر خودش. تو هم میروی یک گوشه، منتظر حرف مفتی دیگر، میروی یک گوشه برای خودت حرف مفت میزنی. بعد میبینی نمیشنوی. حرف مفت خودت را هم نمیشنوی. عجب جایی. هیچ کس آنجا حرف مفت نمیشنود. یک پنبهای توی گوشها کردهاند که فقط حرف حساب را میشنوی. راحت. دیدی چه جای قشنگی؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir