کتاب دختران آفتاب «دختران آفتاب» خواسته است که زن و منزلت و شخصیت و هویت او را بشناساند؛ به خودش، به مَردَش، به جامعهاش، و به تاریخ گذشته و سرنوشت آیندهاش؛ همان گونه که هست و همان گونه که باید باشد. و همین گونه است که او را از طفیلی مرد بودن میرهاند و نشان میدهد که در عین زن بودن هیچ از مراتب و کمالات انسانی کم ندارد. هم سفران «دختران آفتاب» به سرمنزل تفکری میرسند که انسان را میبیند و اعتبار میبخشد؛ خواه زن باشد خواه مرد. تفکری که حجاب و غبار شبههها، تلالو انوار بیبدیلش را کورسویی خواسته است و چون این غبار، برای همسفران دختران آفتاب فرو مینشیند؛ تلالو آن انوار، آنها را به خانواده و اجتماع میبرد. شرافت مادری را در خانوادهای که پایه و اساس انسان سازی است به آنها یادآوری میکند، نقشهای اجتماعی و لوازم آن چون روابط زن و مرد، پوشش و حجاب، حیا و غیرت را توضیح میدهد. سرمنزل مقصود «دختران آفتاب» دامان پرمهرومحبت مادری است که سرچشمه همه نیکی هاست. مادری که فاطمه خوبی هاست و زهره روشناییها. این کتاب از معدود داستانهایی است که بیش از یک نویسنده دارد و سبب آن هم چند جنبهای بودن محتوای آن است. دختران آفتاب داستانی است که قابلیتها و ظرفیتهایش برای مطالعه، اجرای رادیویی و حتی فیلم و سریال بسیار بالاست و به زودی از این رمان بیشتر خواهیم شنید.