کتاب عشق خامه ای : داستان بلند طنز «عشق خامهای» را باید یکی از کارهای بسیار موفق و خواندنی شهرام شفیعی در حوزه ادبیات طنز نوجوانانه بدانیم. یک خانواده نسبتاً پرجمعیت تهرانی با هواپیما و سپس اتوبوس به شهر دیگری مهاجرت میکنند. تفاوت جدی در پز اجتماعی افرادی که از هواپیما برای سفر استفاده میکنند و کسانی که با اتوبوس به سفر میروند، اولین تکیهگاه طنزپردازی نویسنده است. شفیعی در یک تحلیل فرامتنی به مخاطبش میگوید که آدمها از هر طبقه اجتماعی که باشند، حتی اگر در مواقعی معاشرتی بسیار محترمانه داشته باشند، دست آخر رفتار واقعی خودشان را بروز خواهند داد و این همان چیزی است که در پدر خانواده مشاهده میکنیم. نویسنده در خلال این داستان بلند، دانستههایش در حوزههای گوناگون علمی را نیز به خواننده منتقل میکند و پیداست که بر خلاف بسیاری از نویسندگان ادبیات نوجوان، مخاطب را دست کم نگرفته؛ چون نیک میداند که این مخاطب از جدیدترین ابزارهای علمآموزی و دانشورزی بهره میبرد و با نوجوان سالها قبل تفاوت اساسی دارد. اعضای خانواده مهاجر در شهر جدید وارد حوادث جالبی میشوند، اما سرانجام با محیط جدید خو میگیرند. پسرعموی بچهها که عاشق شیما ـ دختر خانواده ـ شده، دست آخر از او چشم میپوشد و با دختر دیگری به نام برفابه ازدواج میکند. قسمتی از کتاب:عمده خانمهای جوان تهرانی که تا حالا تشریف آوردن خانه ما، از مارمولک و اینجور چیزها میترسن.... خواستم عرض کنم من حاضرم با شیماخانم عروسی... عذر میخوام... خواستم عرض کنم اگر لازم باشه براتون یک پشهبند بزرگ بیارم که از مزاحمت حشرات راحت باشید. ضمنا من معمولا در مجالس عروسی شرکت نمیکنم... شیماخانم شما که از پشهبند بدتون نمییاد؟همه به شیما نگاه کردند و شیما گفت: «آخ... خیلی ممنون... من دختر ترسویی هستم و اینو همه میدونن... لطف میکنین... چقدر خوبه توی یه محیط ناآشنا کسی اینقدر به فکر ما باشه.»صفحه 65