کتاب لپ قرمزی لپ قرمزی ماجراهای دخترکی روستائی است که صاحب خواهر کوچولوئی میشود و همین تغییر، زندگی کودکانه او را دگرگون میکند. او میپذیرد که بخشی از توجه و مهر مادر، از این پس معطوف به موجود دیگری است. برای اولین بار با مفهوم خفیفی از مسئولیت آشنا میشود. نویسنده این شخصیت را با عناوین«دختر کوچولو» و «دخترک» خطاب میکند. او به جنگل اطراف روستا میرود، در آنجا راه بازگشت به روستا را گم میکند و در این هنگام گل سرخی را میبیند که شاخه خشکی روی ساقه ظریف آن افتاده و سر گل سرخ خم شده است. دخترک با روبان حریری که با آن موهای سرش را میبسته، زخم گل سرخ را میبندد. از این صحنه به بعد نام شخصیت دخترک داستان تغییر میکند و همه او را لپ قرمزی صدا میکنند و این نام در بقیه روایتهای داستان هم تا پایان با دخترک میمانند. در ادامه ماجرای تولد «گلی» خواهر کوچک لپ قرمزی بیان میشود. این بخش برای نشاندادن پشتکار و مهارت شخصیت لپقرمزی در داستان آورده شده تا مخاطب با رفتارهای عملی قهرمان قصه بیشتر آشنا شود، چراکه قهرمان قصه، جذابترین مسئله برای کودک است و او در تمام مدت خواندن با شنیدن قصه، خود را در نقش قهرمان قصه میبیند. تصویرگری نرگس محمدی این اثر را برای کودکان جذابتر کرده است. از کتاب:گلی به دنیا آمد. لپ قرمزی از خودش ناراحت بود. گاهی اوقات وقتی لپ قرمزی کار بدی میکرد، به انبار میآمد. پس از مدتی مادر به آن جا میآمد. لپ قرمزی میخواست باز مادرش بیاید ولی میدانست که حتی اگر گلی خوابیده باشد، مادر باید سراغ لباسهای گلی برود. حالا بلند بلند گریه میکرد و اشکهایش توی دامنش میریخت. یک دفعه نگاهش به دامنش افتاد. لابه لای گلهای رنگارنگ آن، گلولههای اشکش را دید که برق میزنند.صفحه 28