کتاب فصل کوچ چلچله در روستا عروسی است، در شهر قیام. اما در اینجا از روزگار میرزا، با قیام بیگانه نبودهاند. برای همین است که در دامنه کوهها و جنگلهایش، نوجوانان به جای آنکه در پی سوروسات عروسی باشند، مخفیانه اعلامیه پخش میکنند. حرکتهای اصلی اگرچه در شهر است، اما «فصل کوچ چلچله» دریچهای است برای نگاه کردن به حرکتهای کوچک اما تاثیرگذار انقلابی در روستاها. مثل رودهای کوچکی که دریای بزرگ انقلاب اسلامی را شکل دادند؛ انقلابی که ریشههایش همهجا از جنوب تا شمال، تا روستای حمزه، تا حنابندان عروس بنفشه کشیده شده است. داستان محمدرضا محمدی پاشاک، داستانی است پرکشش و رنگارنگ که از زبان تا جغرافیا و آیینهایش همه بومی و اقلیمی است و زبان ویژه داستان، نقش مهمی در باورپذیری شخصیتها و اتفاقات ایفا میکند. در داستان پاشاک، نوجوانی به نام حمزه از اهالی یکی از روستاهای شمال، ما را میبرد به مسیر زندگی همولایتیهایش در بحبوبه انقلاب. «فصل کوچ چلچله» داستان بلندی از وقایع انقلاب اسلامی در ماههای منتهی به پیروزی در سال 1357 و در میان عطر شالیزاران شمال است. این رمان از نخستین داستانهای بلند محمدرضا محمدی پاشاک بود که در سال 1374 منتشر شد و تاکنون به چاپهای متعددی رسیده است. از کتاب:ننه سرش را تکان داد و گفت: «بار اول نیست که ژاندارمها شَلَم میکنند. میرزا که متواری شد، افتادند به جان هرچه هواخواه جنگلی. محل ما کجا و رشت کجا؟ اسب باید اسب بود تا بتواند از کوه و کتل گذر کند. آن سال هرچه برف و بارش در آسمان بود در سرزمین گیلان بارید. خبر آوردند که کوچکخان در راه خلخال برفگیر شده و یک بیغیرت بیکس و کار هم رفته بالای سرش و سرش را بریده برای سردار سپه. گفتیم چشم یزید روشن...»صفحه 123
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir