کتاب بازی آن روزها نوشتن داستان در حوزه دفاع مقدس برای نوجوانان امروز، نیازمند شناخت و درکی عمیق از زندگی امروز و اقتضائات آن است. از این رو، نویسنده باید بتواند با بهکارگیری نمادها و شاخصههای آشنای زندگی مدرن، نوجوانان را با موضوع خود همراه کند. کاوه بهمن، با بیان داستانی واقعی از دوران نوجوانی شهید محمد ملا اسماعیل، به خوبی توانسته است نوجوانان را با روی دیگر زندگی یک شهید آشنا کند. اگرچه زمان این قصه مربوط به دوران حکومت پهلوی است، اما مقدمه نویسنده درباره تقدیم این اثر به دوست شهید خود، و آگاهی خواننده نوجوان از سرنوشت محمد، این کتاب را تبدیل به یکی از موفقترین کتابهای حوزه دفاع مقدس از منظر جذب مخاطب نوجوان کرده است. قصه از زبان پرویز روایت میشود. تابستان آغاز شده و بچهها خود را برای سه ماه تعطیلی و برگزاری مسابقات فوتبال آماده کردهاند. با دستگیری آقای سلیمی معلم بچهها، داستان خط سیر جدیدی را آغاز میکند و قهرمانان داستان به مرور از دنیای نوجوانی فاصله میگیرند وبه جهانی مردانه قدم میگذارند. رحمان برادر آقای سلیمی مشکل ذهنی دارد و این مسئله محمد را به فکر وا میدارد تا برای خانواده آقای سلیمی پول جمع کنند. کاوه بهمن با نثری پاکیزه و ذکر دقیق جزئیات و حوادث، بهخوبی خواننده نوجوان را تا انتها با خود همراه میکند. قسمتی از کتاب:راه رفتنش درست مثل کسی بود که میخواست به خانواده آقای سلیمی کمک کند. هم شاد بود و هم با عجله راه میرفت. قدمهایش را محکم برمیداشت و سایهاش روی زمین، سنگینتر از شبهای دیگر بود. درست نمیدانم که محمد چرا اینهمه سعی دارد به خانواده یک زندانی سیاسی کمک کند؛ اما حس کردم اگر فردا کسی به راه رفتن ما توجه کند، خیلی چیزها دستگیرش میشود؛ خیلی چیزها که ما سعی کرده بودیم از دیگران مخفی کنیم.صفحه ۳۵