این کتاب قابل تهیه است!با توجه به شرایط تامین کتاب، تهیه این کتاب ممکن است زمانبر و یا با تغییر قیمت همراه باشد؛ که در این صورت به شما اطلاع داده خواهد شد
این کتاب قابل تهیه است!با توجه به شرایط تامین کتاب، تهیه این کتاب ممکن است زمانبر و یا با تغییر قیمت همراه باشد؛ که در این صورت به شما اطلاع داده خواهد شد
معرفی کتاب
کتاب من و رضا و آیدین موضوع رمان درباره پسری به نام اسماعیل است که به لکنت زبان و کمررویی دچار است و در خانواده ای فقیر زندگی می کند.اسماعیل مشغول کار در یک باغ انار می شود. صاحب این باغ که او را حاجی صدا می زند صاحب پسری است به اسم رضا که کم کم با هم دوست می شوند.رضا مبتلا به سرطان خون است و تحت شیمی درمانی قرار دارد.پدر و مادر رضا با هم اختلاف عقیده دارند ،پدر رضا شخصیتی کاملا معتقد و مذهبی و مادر برعکس اوست. رضا در مشاجرات پدر و مادرش گاه جانب پدر و گاه جانب مادر را می گیرد. پدر اسم او را در شناسنامه رضا گذاشته و مادر اورا آیدین صدا می زند. رضا با اینکه بیمار است و سرطان دارد اما این مسئله را به روی خود نمی آورد و غرور عجیبی دارد و کاملا در برابر حوادثی که با آنها رو برو است با شجاعت برخورد می کند. اسماعیل پس از آشنایی با رضا تحت تاثیر شخصیت او قرار می گیرد.پدر و مادر رضا پس از مدتی از هم جدا می شوند و رضا می میرد.اما مرگ رضا باعث می شود ....» این رمان در پی این است که نشان دهد مرگ همیشه یک اتفاق نا خوشایند و ناراحت کننده و خشن نیست و می تواند باعث عبرت شود و نتیجه مثبت داشته باشد. گزیده متن: ساعتی طول کشید تا چهره جدیدش برایم جا بیفتد و بتوانم به چشمش نگاه کنم؛ تا بشود رضا، رضای بی مو. هر چقدر ظاهرش تغییر کرده بود، لحن و کلامش همانطور جدی و امری بود. چهره رقت انگیزی داشت. دردناک بود، هم برای من، هم برای خودش. ولی اجازه دلسوزی نمی داد؛ با حرفهایش با نگاهش.چشمهایش برایم مایه دردسر بود. عذاب می کشیدم که آن چشمها به من خیره شود؛ چشمهای بدون مژه و براق و دقیق! صدای اذان شنیده شد. وضو گرفتیم. عبای قهوه ای رنگی به دوش انداخت. گفت :" من پیش نماز می شود!" پشت سرش ایستادم و نماز خواندیم . تا آن وقت اینطور نماز نخوانده بودم، اینطور جدی؛ مثل یک چیز واجب. صفحه 38