کتاب خاطرات یک الاغ کادیشون راوی داستان «خاطرات یک الاغ» است. کادیشون خاطراتش را مینویسد تا ارباب کوچولویش «ژاک» دنیای او را بهتر بشناسد و مثل خیلی دیگر از آدمها خیال نکند که الاغها هوش و استعدادی ندارند. کادیشون خاطراتش را مینویسد که دیگر کسی به او نگوید «الاغ نادان!»؛ میخواهد همه او را بشناسند و «الاغ باهوش» صدایش کنند. «خاطرات یک الاغ» تصویری است از رفتار ناعادلانه و به دور از انصاف برخی آدمها با حیوانات. کادیشون در این کتاب، با زبانی کاملا صادقانه، که نافی برخی حیلهگریها و بدجنسیهایش با برخی آدمها هم نیست، خاطراتش را از صاحبان متعددی که داشته به شیوهای داستانی روایت میکند. او الاغی است که همه چیز را میفهمد و درک میکند. روایت او از دردها، شادیها، حسرتها، شرمها و فریبهایش، او را به یک راوی کاملا زنده و قابل اعتماد برای کودکان و نوجوانان بدل کرده است، ضمن اینکه انتخاب چنین راوی در ذات خود، جذابیتهای فراوانی برای این گروه سنی دارد. کادیشون در طول داستان، به عنوان موجودی زنده و دارای هوش سرشار، به سادگی با بیعدالتیهای بسیاری از صاحبانش مبارزه میکند و تن به بسیاری از رفتارهای آنها نمیدهد، ضمن اینکه خاطرات بسیاری نیز از کمک کردن به کودکان و صاحبان مهربانی نقل میکند که او را دوست داشته و به هوش و فهم او اعتقاد داشتهاند. کتاب «خاطرات یک الاغ» در 27 فصل نوشته شده و میتوان آن را در گونه ادبیات تخیلی جا داد. ضمن اینکه داستان به لحاظ پرداخت و انتخاب راوی، قابلیت زیادی برای تبدیل شدن به یک اثر انیمیشن دارد. «بازار روز»٬ «مخفیگاه»٬ «آتش سوزی»٬ «مسابقه الاغها»، «سردابها» و «دزدها» از فصلهای تشکیل دهنده کتاب هستند. قسمتی از کتاب:ژاندارمها همه آن بیچارهها را آزاد کردند. الاغها را به خانه ییلاقی مادربزرگ برگرداندند، زخمیها را به بهداری بردند و دزدها را به دادگاه تحویل دادند. سردسته دزدها محاکمه و محکوم به مرگ شد. بقیه دزدها به چندین سال زندان محکوم شدند. اما در مورد خودم، من مورد ستایش همه مردم قرار گرفتم. هربار که بیرون میرفتم، صدای کسانی را که از کنارم میگذشتند، میشنیدم که میگفتند: «این کادیشون است، همان کادیشون معروف که تنهایی به تمام الاغهای دنیا میارزد!» صفحه 87