کتاب حقه بازها! << افسانه هایی از آفریقای غربی>> هرآنچه در افسانههای آفریقایی کتاب «حقه بازها!» روی میدهد، ریشه در شکم پرستی و حقهبازی دو شخصیت خیالی اما مشهور و افسانهای دارد؛ کوکوآنانسی عنکبوت حقه باز کشور غنا و تورتای دومین حقه باز مشهور از نیجریه جنوبی و کامرون. این افسانههای تمثیلی و خیالی در رویدادهای پر رمز و رازشان، که همگی بر ساختار محکم و جذاب ادبی استوار است، علاوه بر ایجاد سرگرمی، در پی آموزش مفاهیمی اخلاقی و آموزشی نیز هستند؛ افسانههایی که در تلاشند تا برای بیان مفاهیم واقعی پیرامون انسان، روایتهایی فراطبیعی و خیالی برگزینند و در همگی آنها، نشانههایی از میل رسیدن به دنیایی سراسر نیکی و صلح دیده میشود. در اولین داستان کتاب یعنی «بدهی پرفایده»، لاک پشت مورد اشاره همواره در حال فریب دادن میمونی است که از او طلب دارد؛ تلاشی که منجر به موفقیت میمون میشود، بیآنکه سرنوشت بدی برای لاک پشت به همراه داشته باشد. «باد و باغ لیوک» افسانهای از طمعکاری و شکم پرستی یک خرگوش صحرایی است که درپی آن است تا از باد به خاطر از بین بردن محصولات باغش خسارت بگیرد. قصهای که در آن هم میتوان مشاهدهگر نمادهای افسانهای آشنایی چون قالیچه سحرآمیز بود و هم تشبیهاتی مثل تشبیه هوای نامرئی غار به اتوبوس و یا خوردن ساندوچ اکسیژن توسط باد، که فضای قصه را امروزیتر میکند. داستان «انتقام ازتمساح» اولین حضور شخصیتهای انسانی در برابر طبیعت و جانوران است. افسانهای که در آن، همه مردم روستا در پی از بین بردن تمساحی هستند که آنها را از آب رودخانه محروم کرده است. شاید بتوان نقطه تمایز این افسانه با دیگر افسانهها را عدم تشخص بخشیدن به یک حیوان دانست؛ تمساح دراین افسانه به عنوان موجودی کاملاً واقعی ظاهرمی شود که هیچ ارتباطی میان او و دیگر حیوانات و یا اهالی روستا شکل نمیگیرد. «چسب حرص و آز»، داستانی از آنانسی، قهرمان جهانی حرص و آز و تند خوری در دسته مگس وزنهاست که با سرنوشت بدی برای او ختم میشود. در مجموع، کتاب«حقهبازها» بی آنکه به دام کلیشههای رایج ادبیات کودک و نوجوان بیفتد، مخاطبان خود را به نیکی و درستکاری سفارش میکند و از طمع و حرص باز میدارد. قسمتی از کتاب :بدتر از همه اینکه چند هفته بعد آنانسی گرسنه و بینوا، به عنوان میهمان اجباری به ضیافتی که به افتخار کشاورز نمونه سال برپا شده بود، دعوت شد! ناگفته پیداست که تمام غذاهای آن ضیافت باشکوه از محصولات مزرعه آنانسی تامین شده بود! آنانسی با حسرت به سیبزمینی و سایر سبزیجاتش که چندین ماه برای پرورششان زحمت کشیده بود و اکنون به راحتی از گلوی میهمانان پایین میرفت، نگاه میکرد و خون دل میخورد. البته حاکم و لاک پشت هم نامردی نکردند و... صفحه ۱۰۱