به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
10 ٪
۸۵٬۰۰۰
۷۵٬۷۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







حاج جلال









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

حاج جلال» فصیح‌ترین اثر از ادبیات جنگ مردمی و روستایی است که مردم عادی با آن درگیر بودند. حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نان‌‌شان را از زمین درمی‌آوردند و حالا زمین‌شان در خطر بود و برای همین دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند و در این راه دو فرزند و دو دامادش برای پاسداری از میهن و انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

هشت هفت کیلومتر با قایق توی آب رفتیم تا رسیدیم به اول کانال ماهی و آنجا پیاده شدیم. کانال سیمانی بود و پر بود از جنازه عراقی ها. چهار دست و پا مجبور شدیم از روی آن ها رد شویم. پایم می افتاد روی شکم باد کرده شان و صدا می داد. چندبار وسط راه عق می زدم. اما باید می‌رفتیم، با همه احتیاطی که می کردم، آن قدر چهار دست و پا رفتیم که دست ها و زانوهایم تاول زد.

در بخش دیگر از کتاب می خوانیم:

«رویش را که باز کردند، انگار روح از بدنم جدا شد. آرام خوابیده بود. غورۀ من خواب بود. اشک همه صورت و محاسنم را خیس کرده بود. این ابوالقاسم من بود که بی‌‌تفاوت به وجود ما چشم‌‌هایش را بسته بود و قرار نبود بیدار شود. گفتم: «ابوالقاسم؟ غوره بابا! مگر باز هم داری با خدا عبادت مُکنی که ما را نمی‌‌بینی! پا شو ببین کیا آمده‌‌اند...»

حرف‌‌ها و درد دل‌‌هایم با او تمامی نداشت. عزیزآقا کنارم ایستاده و دستم را گرفته بود تا مبادا حالم بیشتر از این خراب شود. دستم را از دستش رها کردم و بردم توی موهای پهن‌‌شده روی پیشانی ابوالقاسم و سرش را نوازش کردم. یاد امام‌‌حسین(ع) افتادم که صورتش را روی صورت علی‌‌اکبرش گذاشت و سینه به سینه فرزندش. خودم را چسباندم روی سینه‌‌اش. انگار که زنده بود. کافی بود چشم باز کند و مرا ببیند.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه