به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







مهربان تر از مادر

چه کنیم که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعایمان کند؟








آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

 کتاب «مهربان‌تر از مادر» درباره بازدید دانش‌آموزان مدرسه از مسجد مقدس جمکران به مناسبت نیمه شعبان است. آن‌ها توسط “آقای جمالی” - دبیر خود - با چگونگی ساخته‌شدن مسجد و یکی از معجزاتی که در این مکان، رخ‌داده آشنا می‌شوند. در پایان داستان، نگارنده، وظایف ما را نسبت به امام‌زمان، خاطرنشان می‌سازد.

در بخشی از کتاب مهربان‌تر از مادر می‌خوانیم

جمعه بود و آفتاب، تازه نور طلاییش رو همه جا پخش کرده بود. سیامک و جواد که با هم توی یه محله و یه مدرسه بودن، همون اول صبح سر و کلّشون پیدا شد و با بچه های دیگه ی محله، شروع کردن به بازی. بعد مدتی که سیامک و جواد از بازی کردن خسته شده بودن، جدول های کنار کوچه رو برای استراحت انتخاب کرده، باهم می گفتن و می خندیدن که یه دفعه مشتی غلام، پیرمرد بقّال سرمحله، از سر کوچه پیداش شد. تا به بچه ها رسید، جواد زود از سرِ جاش بلند شد و سلام کرد. مشتی غلام هم بعد از جواب سلام، یه احوالپرسی گرمی با جواد کرد و آخرش هم گفت: إن شاءاللَّه خدا عاقبتت رو ختم به خیر کنه. جواد با خوشحالی از این احوالپرسی گفت: سیامک! این مشتی غلام خیلی با حاله، هر وقت می رَم مغازش، کلی با من میگه و می خنده، خیلی دوسش دارم. سیامک گفت: اتفاقاً من رو که اصلاً تحویل نمی گیره، نمی دونم چه هیزمِ تری بهش فروختم. جواد: وقتی تو به مشتی غلام که پیر شده و احترامش واجبه، سلام نمی کنی، چطور انتظار داری تحویلت بگیره؟ سیامک: نه بابا! اون اصلاً به این چیزا کار نداره، با من یکی لج افتاده.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه