به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
10 ٪
۵۵٬۰۰۰
۴۹٬۰۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







او مرگ را کشت - شهید دکتر مجید شهریاری، دانشمند هسته‌ای









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «او مرگ را کشت» اثری مستند و روایی درباره زندگی، شخصیت، تلاش‌های علمی و شهادت شهید دکتر مجید شهریاری، دانشمند برجسته هسته‌ای ایران است. این کتاب توسط معصومه خسروشاهی به نگارش درآمده است. کتاب با رویکرد خاطره‌نویسی و روایت‌های شخصی، ابعاد مختلف زندگی شهید شهریاری را از نگاه نزدیک‌ترین فرد به او (همسرش)، به تصویر می‌کشد. کتاب علاوه بر برجسته‌سازی مقام علمی شهید، به بُعد انسانی، صمیمی و معنوی او نیز پرداخته است و خواننده را با روحیات و دغدغه‌های روزمره‌اش آشنا می‌کند. شخصیت والای شهید شهریاری، تلاش، امید، صبوری و وطن‌دوستی او، این اثر را به الگویی برای نوجوانان و جوانان علاقه‌مند به پیشرفت علمی و معنوی تبدیل کرده است. نگارش کتاب به گونه‌ای است که هرکس از هر سطح مطالعاتی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و تحت تأثیر قرار گیرد. روایت‌هایی از دوران آشنایی و ازدواج، تعاملات خانوادگی و ماجراهای خاص شغلی که همسرش نقل می‌کند، بر باورپذیری و لطافت کتاب افزوده‌اند. «او مرگ را کشت» تصویری واقعی از یک دانشمند مبارز و مومن ارائه می‌کند؛ کسی که تلاش و ایمان خود را وقف سربلندی ایران اسلامی کرد و الگوی نسل جوان شد.

خواندن کتاب «او مرگ را کشت» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

این کتاب الگویی الهام‌بخش از تلاش علمی، وطن‌دوستی و مقاومت را ارائه می‌کند و می‌تواند انگیزه‌ای جدی برای جوانان باشد تا برای پیشرفت خود و کشورشان گام بردارند. اگر به آثار زندگی دانشمندان و اشخاص تأثیرگذار ملی ایران علاقه‌مند هستید، این کتاب اطلاعاتی ارزشمند و نگاه عمیق به زندگی واقعی یک نخبه را در اختیارتان قرار می‌دهد. کسانی که در پی شناخت بهتر فضای علمی ایران، تلاش‌های ملی و پشت‌پرده‌های موفقیت‌های بزرگ علمی هستند، از اطلاعات و تجربیات این کتاب بهره‌مند خواهند شد. سبک ساده، بی‌تکلف و روایت‌شده از زبان همسر شهید، کتاب را برای همه دوستداران روایت‌های واقع‌گرا جذاب می‌کند. 

در بخشی از کتاب «او مرگ را کشت» می‌خوانیم

((فرشته گفت: «می‌خوام یه چیزی بهت بگم؛ یادته که راجع به آقای شهریاری و پیشنهاد ازدواج برای ایشون صحبت کردیم.» گفتم: «آره، چطور مگه؟» گفت: «آقای شهریاری به من گفتن که این پیشنهاد رو به خودت بدم.» سرم داغ شد. دعوایش کردم که «معلوم هست چی می‌گی؟! تو که منو می‌شناختی، چطور قبول کردی؟» فرشته دختر شوخ و شنگی بود. زد زیر خنده و ریسه رفت. گفت: «به من چه؟ دکتر این پیغام رو داده، من فقط پیغام‌رسونم.»))

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه