لشکر صلح - روایت داستانی از زندگی امام حسن مجتبی (ع) تاب «لشکر صلح» از مجموعه قصه نیکان است که در دو بخش کوفه و مدینه نوشته شده است. کتاب با شهادت حضرت علی(ع) و آغاز امامت امام حسن (ع) شروع و به دیگر وقایع تاریخی پس از آن پرداخته شده است. نویسنده برای نگارش کتاب از منابعی چون: «زندگانی امام حسن مجتبی، تالیف سید هاشم رسولی محلاتی»، «امام حسن و امام حسین تالیف علامه سید محسن امین»، «فرهنگ جامع سخنان امام حسن»، «حقایق پنهان تالیف احمد زمانی» بهره برده است. در قسمتی از کتاب اینگونه آمده است: «ابامحمد جلو خانهاش روی تشکچه نشسته بود. آفتاب داشت به وسط آسمان میرسید و سایه دیوار بلند داشت کوتاه و کوتاهتر میشد. قبل از اینکه آفتاب بخواهد با زبانش تشکچه انداختهشده روی زیلو را لیس بزند، ابامحمد، چشمش به سفیان ابیلیل افتاد. سفیان، سوار بر اسب، آهسته به سمت او میآمد. ابتدا تصور کرد که حتما با او کاری دارد؛ اما هنگامی که متوجه شد سفیان غرق خودش است، دانست به اختیار خود به این سمت نیامده است. ابامحمد، از خشم و ناراحتی سفیان از خودش آگاه بود. سفیان، دو بار در مقابل مسجد کوفه در جلو جمع بدو پرخاش کرده و او را دشمن مؤمنین دانسته بود. همین که اسب نزدیک شد، ابامحمد گفت: «خوش آمدی، سفیان».