کتاب تشنه دیدار این کتاب روایتگر جنگ یرموک، یکی از جنگهای زمان پیامبر اسلام است و روزهای آخر تابستان مدینه، گرمای تبآلود شهر و نخلستانهای خرما را برای خواننده به تصویر میکشد. سرشار در «تشنه دیدار» از روزی سخن میگوید که پیک مسلمانان از مرز روم از راه رسیده و خبر میدهد که امپراطور روم با لشکری بزرگ برای حمله به مسلمانان تشکیل شده است. پس از رسیدن این پیک، پیامبر اسلام دستور بسیج عمومی را صادر میکند و درباره اهمیت و جایگاه جنگ در راه خدا صحبت میکند و با خواندن چند آیه درباره جهاد خبر لشکرکشی رومیها را به مردم میدهد. رسول گرامی اسلام از آنها میخواهد هرکس که توانایی جنگیدن دارد آذوقه راه فراهم کند، سلاح بردارد و آماده باشد تا فرمان جنگ داده شود. پس از اعلام فرمان جنگ، داستان کتاب روی ابوذر غفاری یکی از یاران پیامبر متمرکز شده و آماده شدن وی برای مقابله با دشمنان و شتر ضعیف و لاغرش را که باعث شده از سپاه جنگ جا بماند، برای خواننده به تصویر میکشد. نویسنده از تنها ماندن ابوذر در بیابان میگوید و .... کتاب «تشنه دیدار» با تصویرگری تهمینه خواجوی همراه است. خواجوی با درک و دریافتی دقیق از فضای کتاب، تصاویری برای آن طراحی کرده است که مخاطب را کاملا در آن فضا قرار میدهد و دریافت داستان را برایش آسانتر میسازد. این کتاب که با تصویرگری و ویرایش جدید از سوی انتشارات سوره مهر بازچاپ شده یکی از پرشمارگانترین کتابهای کودک و نوجوان (گروه سنی ج) کشور به شمار میآید و جمع شمارگان چاپهای آن به ۴۱۵ هزار نسخه میرسد. همچنین این کتاب پیشتر به زبان انگلیسی و در هندوستان نیز به زبان اردو ترجمه و منتشر شده است. سرشار برای نوشتن این داستان، از کتابهای «داستان راستان» استاد شهید مرتضی مطهری، «ابوذر غفاری» و «اسلامشناسی» دکتر علی شریعتی و «فروغ ابدیت» استاد جعفر سبحانی بهره برده است. شناخت عمیق خود او از روایات و قصههای دینی نیز به یاریاش آمده است تا «تشنه دیدار» بدل به متنی شیرین و دلچسب شود که تشنگی مخاطبان اینگونه آثار را برطرف میکند. قسمتی از کتاب: سپاه، آرام آرام، مدینه را پشت سر میگذاشت. آوای زنگ شترها، شیهه اسبها و همهمه سپاهیان، در هم میآمیخت. و صحرا را پر میکرد. سی هزار مبارز راه خدا، بیابان خشک و سوزان را میشکافتند و پیش میرفتند. در میان آنان، از هر سن و سالی، یافت میشد؛ از پیر گرفته تا جوان، و از ضعیف تا قوی. برخی از شترسوارها، یک یا دو نفر را هم پشت سر خود، سوار کرده بودند. پیامبر پیشاپیش سپاه قرار داشت .... صفحه 17