الفبای اسلام زدایی با نگاهی گذرا و اجمالی به تاریخ پر فراز و نشیب کشور ایران شاهد این واقعیت هستیم که ایران طی دورههای مختلف حیات چند هزار سالۀ خود مورد تهاجم و غارت ممالک متعددی اعم از همسایه و غیرهمسایه قرار گرفته است و به دنبال این تهاجمها با تبعات فراوانی نیز همراه بوده است. برای مثال پس از حملۀ اسکندر و به دنبال آن حضور قوم سلوکیان در ایران و حکمرانی چند سالۀ آنها، ایرانیان مجبور شدند زبان خود را به یونانی تغییر دهند و البته این تغییر موقتی بود و ایرانیان پس از چندی توانستند توسط پارتها یا همان سلسلۀ اشکانیان سلوکیان را از ایران بیرون رانده و زبان خود را زنده نمایند. در مسئلۀ حضور و ورود اسلام به ایران نیز همین گونه است البته با تفاوتهایی؛ «در اوایل قرن هفتم میلادی، دروازههای ایران توسط اعراب گشوده شد و به قلمروی نخستین خلفای اسلامی پیوست. ایران از سرزمینی زرتشتی به سرزمینی اسلامی بدل شد و زبان و ادبیات فارسی تحت تأثیر زبان عربی قرار گرفت. با این حال اسلامی شدن ایران به عربی شدن آن منجر نگردید.» پس از ورود مسلمانان به ایران به دلیل اینکه این تهاجم یک گسترش آیین تلقی میشد، زبان عربی نیز به عنوان زبان دینی اسلام به ایران راه پیدا کرد و خواه ناخواه خود را رقیب و حتی جایگزین زبان فارسی آن دوره معرفی نمود و این آغاز ماجراست. به طور کلی در طی این هزار و اندی سال که زبان عربی وارد ایران شده است، حوادث و موضعگیریهای گوناگونی دربارۀ این زبان و فراگیری آن در ایران رخ داده است. گاه پادشاه و حاکمی که از زبان عربی چیزی نمیدانسته علما و شعرا را به فارسی گفتن بر میانگیخته و بلافاصله حاکم بعدی حکم قبل را نقض کرده و عربی را رواج میداده است. آنچه که به طور قطع مسلم است این است که پس از ورود اسلام به ایران، زبان عربی نیز پا به پای آن در تمامی لحظات تاریخی این کشور حضور داشته و گاه ابزار مبارزه بوده و گاه خود مورد هجمه قرار میگرفته است و شخصیتهای مختلفی در تاریخ در این دوجبهه جای گرفتهاند و آثاری نیز تنظیم و تألیف کردهاند، البته کسانی نیز بودند که راه میانه را پی گرفتند و نیز به حقیقت راه یافتند. در این کتاب دو محور از تهاجمات اسلام زدایانه جریانات روشنفکری که تحت عنوان تغییر الفبا و عربی زدایی انجام گرفته بحث و بررسی شده است.