کتاب نقد دیالیکتیک این کتاب دربردارندۀ مجموعه مقالاتی دربارۀ نقد و تحلیل فیلم است و دربارۀ منتقد که از دهۀ 50 میلادی تا امروز توسط منتقدان صاحبنظر و نامی نوشته شده است. این مقالات شاید از مهمترین نوشتههای در عرصۀ نقد سینمایی است و مکتبهای مختلف نقد را دربرمیگیرد. مقالۀ آخر با عنوان «نقد، منتقد، عامل اخلال» نوشتۀ مسعود فراستی تنها مطلب ایرانی کتاب است که قبلاً در کتاب «لذت نقد» چاپ شده، اما به دلیل بحث و ارتباط جدی آن با کتاب، در اینجا هم آمده است. خلاصۀ مقالۀ «سینما، ایدئولوژی، نقد» بدین ترتیب است: فیلم ایدئولوژیی است که خود را برای خود به نمایش در میآورد. با خود حرف میزند و درباره خود میآموزد. وقتی درک کنیم که این ماهیت نظام است که سینما را به یک ابزار ایدئولوژیک تبدیل کند، میتوانیم مشاده کنیم که اولین وظیفه فیلمساز نمایشدادن چیزی است که «تجسم واقعیت» سینما نامیده میشود. اگر او بتواند چنین کند، شانسی موجود است ما قادر شویم رابطه بین سینما و کارکرد ایدئولوژیک آن را از هم بگسلیم یا شاید حتی از هم تفکیک کرده، تشخیص دهیم. اکنون تمایز اساسی بین فیلمها این است که آیا چنین میکنند یا نه؟ الف) اولین و بزرگترین دسته، شامل آن فیلمهایی است که با ایدئولوژی غالب در شکل ناب آغشته شدهاند و هیچ شاخصی به دست نمیدهند که سازندگان آنها حتی از واقعیت آگاه بودهاند. ب) دسته دوم متعلق به فیلمهایی است که از دو جبهه به پیکر ایدئولوژیک آنها حمله میکنند. در ابتدا، با عمل سیاسی مستقیم، درسطح «معنادار»؛ به این مفهوم که با یک موضوع سیاسی به طور مستقیم برخورد میکنند. ج) دسته دیگری وجود دارد که در آن عمل به شکلی مضاعف عمل میکند، اما «برخلاف میل یا آرزوی شخصی»، موضوع به روشنی سیاست نیست؛ اما به نحوی چنان مستقیم میشود که انتقاد از طریق شکل آن به آن بپردازد. د) مورد چهارم، فیلمهایی که امروز به طور فزاینده متعددند به وضوح مضمون سیاسی دارند. هـ) پنجمین مورد فیلمهایی که در اولین نگاه به نظر میرسد کاملا متعلق به درون ایدئولوژی هستند و کاملا تحت نفوذ آن، اما به شیوهای مبهم به چیزی بسیار منحصر به فرد تبدیل میشوند. و) فیلمهایی از نوع «سینمای مستقیم» گروه اول (بزرگترین دو گروه): این فیلمها از رویدادها یا اندیشهای سیاسی (یا شاید دقیقتر باشد که بگوییم اجتماعی) برمیخیزند؛ اما هیچ تمایزی بین خود و سینمای غیرسیاسی قائل نمیشوند؛ زیرا با متد «تصویرسازی» از نظر ایدئولوژیک مشروط و سنتی سینما چالش نمیکنند. ز) نوع دیگر «سینمای زنده». در اینجا کارگردان با ایده دوربین «ظاهر بین نیست» راضی نمیشود. اما از طریق دادن نقشی فعال به ماده عینی فیلمش به شکل اساسی تصویرسازی حمله میکند. آنگاه این به تولیدکننده مفهوم تبدیل میشود و فقط یک مخزن منفعل برای مفهوم تولید شده در خارج از آن(در ایدئولوژی) نیست. کارکرد منتقد: پس حوزه فعالیت نقادی ما چنین است: فیلمها درون ایدئولوژی و روابط متفاوت آنها با آن، از این قلمرو به دقت معین شده، چهار کارکرد برمیخیزد: 1. در مورد فیلمهای دسته(الف): نشاندادن آنچه نسبت به آن نابینا هستند، چگونه توسط این ایدئولوژی به طور کامل مشروط میشوند، قالب زده میشوند. 2. در مورد دسته های (ب)، (ج)، (ز) مطالعۀ آنها در دو سطح، نشاندادن اینکه چگونه این فیلمها به نحو انتقادی در سطح دال و مدلول عمل میکنند. 3. در مورد فیلمهای نوع (د) و (و): نشاندادن اینکه چگونه مدلول (موضوع سیاسی)، به دلیل فقدان کار فنی / تئوریک روی دالها، همواره تضعیف و به چیزی بیضرر تبدیل شده است. 4. در مورد فیلمهای گروه (ه): متذکرشدن شکاف ایجادشده بین فیلم و ایدئولوژی به دلیل شیوه کار فیلم و نشاندادن اینکه این فیلمها چگونه کار میکنند.