خلق رفتارهای ماندگار اگر میخواهید رفتارتان را تغییر دهید، بهترین فردی شوید که میتوانید باشید، برعادتهای بدی که اسباب دردسرتاناند غلبه کنید و در زندگی کمتر افسوس بخورید، پس این کتاب را بخوانید و نصایح آن را فورا به کار بندید. مارشال گلدامسیت تمام تقریبا چهل سال تجربه مربیگری خود را به پای این کتاب گذاشته و بینشهای عمبق، داستانهای گیرا و فنون قدرتمندی را با شما در میان میگذارد که میتوانید آنها را هم اکنون به کار گیرید و از منافع آن در زمینه حرفه، روابط و آرامش خاطرتان در سالهای پیش رو بهره مند شوید.
در اعماق ذهن همۀ ما نوارهای ویدئویی کهنهای پیدا میشود که در یک جعبۀ خاک خورده پنهان شدهاند؛ روی این جعبه هم با ماژیک قرمز نوشته: «هشدار! حاوی افسوسهای خطرناک!». این احساس عمیق، جرقهای است که از برخورد دو سیم برق فشارقوی به وجود میآید که نام یکی از آنها «باید» است و نام دیگری «نمیتوانم!». از تلاقی این دونیرو و رسوب این انرژیها در اعماق وجود ماست که حسرتها شکل میگیرند و رفتهرفته، تصویر ما از خودمان را مخدوش میکنند.
اما همین افسوس یکی از کلیدواژههای اصلی کتاب «خلق رفتارهای ماندگار» است؛ کتابی که بهموازات تشویق برای افسوس نخوردن، ما را به سُست کردن بنیان عادتهای مخرّبمان دعوت میکند. روانشناسی اساس شکلگیری این کتاب است و در آن با متنی روان، روایتهایی داستانگونه و اطلاعات جالبی همراه میشویم که همگی در خدمت به یک هدف برکنار هم قرار گرفتهاند. نویسندۀ این کتاب بر روی انگیزهها و محرّکهایی تمرکز کرده که در ناخودآگاه ما ریشه گرفتهاند. این احساسات منفی برای جبران شکستها و کمبودها، بهنوعی ما را اسیر رفتارهایی آسیبزا کردهاند. هرچقدر هم که تغییردادن عادتهای منفی و خلق رفتارهای ماندگار مثبت غیرممکن به نظر بیاید، وقتی که احساس کنیم آمادهایم یعنی میخواهیم باورهایمان را تغییر بدهیم.
«مارشال گلدسمیث» تأکید میکند که این یک انتخاب است؛ تصمیمی که اگر بخواهیم اجراییاش کنیم، کتاب او میتواند در چهار بخش اصلی کمک دست ما باشد. فصل اول بر روی تأثیرات محیط و شیوۀ عملکرد انگیزههای روانی بحث میکند، فصل دوم به برنامهریزی، تلاش و پشتکار برای افتادن روی غلتک تغییر میپردازد، فصل سوم دربارۀ کشف انگیزهها، واکاوی اهداف ما و ساماندهی به عادتها و برنامههاست؛ در فصل چهارم نیز به شکل ویژه در اهمیّت رهایی و آزادی از چنگال افسوسها دقیق میشویم.
من در کار مربیگریام فقط مشتی «حرکت جادویی» دارم.
معذرتخواهی حرکتی جادویی است. فقط سنگدلترین افراد نمیتوانند فردی را که به اشتباهش معترف است ببخشند. عذرخواهی محلّ آغاز تغییر رفتار است. درخواست کمک نیز حرکتی جادویی است. افراد اندکی درخواست صمیمانۀ شما برای کمک را رد خواهند کرد. کمکطلبی فرایند تغییر را تداوم میبخشد و حرکت روبهجلوی آن را حفظ میکند. خوشبینی - نه فقط احساس آن در درون، بلکه نمایش آن در بیرون - هم حرکتی جادویی است. مردم به طور طبیعی به شخص خاطرجمعی که معتقد است همه چیز درست خواهد شد میگروند. آنان دوست دارند تحت راهنمایی این قبیل افراد قرار بگیرند. آنها برای موفق شدن این فرد ساعتهای اضافی کار خواهند کرد.
خوشبینی تقریباً فرایند تغییر را طبق مراد پیش میبرد. آنچه به این حرکات خصلت جادویی میبخشد، اثربخشی آنها در برانگیختن رفتار مؤدبانه در سایر مردم و آسان بودن اجرای آنهاست. در این فصل حرکت جادویی چهارمی را معرفی میکنم: طرح پرسشهای فعّال. انجامدادن این کار نیز مانند معذرتخواهی یا کمکطلبی، آسان است. ولی سازوکار برانگیزندگی آن متفاوت است. هدف این حرکت تغییردادن رفتار خودمان است، نه رفتار دیگران. ولی این از جادویی بودنش نمیکاهد. عمل پرسش از خود - که خیلی ساده و همراه با سوءتفاهم است و خیلی هم بهندرت ادامه مییابد - همه چیز را تغییر میدهد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir