کتاب «کلیسای جامع (دو روایت)» مجموعهای است که داستان «کلیسای جامع» به قلم ریموند کارور و داستان دیگری با عنوان «سیل در اردو» از تس گالاگر را شامل میشود. این اثر در قالب دو روایت، مضمونهایی چون تنهایی، یأس و سرگشتگی را به تصویر میکشد و همراه با مصاحبه و نقدهایی درباره این دو نویسنده است که همسری و همراهی گالاگر بر کارور، یکی از عوامل برجسته شدن آثار او به شمار میرود. داستان «کلیسای جامع» نخستین بار در سال 1981 منتشر شد و یکی از مشهورترین داستانهای کوتاه ریموند کارور به شمار میآید. روایتگر زندگی مردی آمریکایی است که در شرایطی از سرگشتگی و درماندگی قرار دارد و تصویری از جامعهای را نشان میدهد که در غباری از درد و یأس گرفتار شده است. داستان بر واقعگرایی شدید و مینیمالیسم تأکید دارد؛ کارور به شکلی ساده و دقیق حالات روانی و اجتماعی شخصیتها را به تصویر کشیده است. تس گالاگر، همسر کارور و شاعری برجسته، در داستان «سیل در اردو» فضایی کمی متأثر از رمانتیسیسم میآورد که به تکمیل فضای کلی کتاب کمک میکند. کتاب «کلیسای جامع (دو روایت)» اثری تاثیرگذار و ارزشمند در حوزه داستان کوتاه معاصر است که روایتهایی متفاوت اما مکمل یکدیگر را درباره زندگی و احساسات انسانی ارائه میدهد. مطالعه آن به ویژه برای مخاطبان ادبیات داستان کوتاه و علاقهمندان به رئالیسم اجتماعی توصیه میشود.
کتاب «کلیسای جامع (دو روایت)» را به ویژه به علاقهمندان به داستانهای کوتاه، ادبیات معاصر آمریکایی، و کسانی که به بررسی عمیق احساسات انسانی مانند تنهایی، یأس و سرگشتگی علاقه دارند توصیه میکنیم. این کتاب با روایتهایی از ریموند کارور و تس گالاگر، دو چهره برجسته داستاننویسی معاصر، تجربهای ویژه در شناخت رئالیسم عریان و همچنین گرایشهای رمانتیکتر را ارائه میدهد. همچنین برای کسانی که میخواهند با سبک مینیمالیسم در داستان کوتاه و روایتهای پر از نماد و پرسشهای فلسفی درباره حقیقت و درک انسانی آشنا شوند، این کتاب بسیار مناسب است. مطالعه این اثر برای خوانندگانی که به بررسی زندگی، روانشناسی شخصیتها و تأمل در روابط انسانی و اجتماعی، بهویژه از منظر واقعگرایی و احساسات عمیق علاقهمندند، توصیه میشود. در کل، اگر به داستانهایی که در قالب کمحجم، اما پرمحتوا و تأملبرانگیز نوشته شدهاند، علاقهمندید، «کلیسای جامع (دو روایت)» گزینهای بسیار مناسب برای شما خواهد بود.
قصهی آقای گاف، روایت سرهم بندی شدهای که من جور کردهام، با رسیدن مردن کوری به خانهام آغاز میشود. اما داستان واقعی با روزی ده ساعت کار من برای نورمن راث شروع میشود، مرد کوری که مرا استخدام کرد چون از صدای من خوشش میآمد. کار من شامل تایپ، پادویی، بایگانی و همراهی مرد کور در دادگاه بود. اما بیشتر کار به بلند خوانی برای او میگذشت که از روی گزارشهای کلانتری میخواندم: ما برای بخش تحقیقات و توسعهی ادارهی پلیس سیاتل کار میکردیم. آن روزها آدمهای خبره و اهل فن مثل نورمن عزت و احترامی داشتند. و آدم کوری که برای ادارهی پلیس کار کند، کم گیر میآمد، حالا کاری به عجیب و غریب بودن آن ندارم. ما را تنهایی به حال خودمان میگذاشتند، همان محققان و پژوهشگران را میگویم. اتاقکی به ما داده بودند که پنجره نداشت و در را هم میبستند. نورمن اعتراضی نداشت. خودش دوست داشت، من هم به گمانم داشتم. در هر حال شغل من بود. نورمن آتش به آتش سیگار میکشید. او زنجیر کوچکی داشت که از جیباش در میآورد و دفعهی اول که خبرش را میداد آن به صدا در میآورد. بعد میخندید و سیگار روشن میکرد. گاهی از بس دود پر میشد توی اتاقک نمیتوانستم عکس سیلوی روی تقویم دولتی را که پشت سر او بود، تشخیص بدهم. اما به هر حال میگذریم. به داستانهای یکدیگر گوش میدادیم و سعی میکردیم کارمان را جالب کنیم، حتی چیزهایی بیاوریم و شریک بشویم. استراحتهای بین ساعات کار هم خیلی خوب بود به خصوص وقتی متوجه شدیم که کسی کاری بهکار ما ندارد. میخواهم بگویم در آن روزی ده ساعت کار با هم حسابی اُخت شدیم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir