به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







کمی درنگ کن - زندگینامه و خاطرات شهید رضا نادری









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب ارزشمند «کمی درنگ کن» که به زندگی‌نامه و خاطرات شهید گران‌قدر «رضا نادری» اختصاص یافته است، به همت موسسه شهید ابراهیم هادی به نگارش درآمده و در قالب 39 فصل منظم و هدفمند تنظیم شده است. این اثر جذاب، علاوه بر اینکه به توصیف وقایعی از زندگی این شهید بزرگوار می‌پردازد، به‌خوبی نشان‌دهنده ابعاد مختلف شخصیت و روحیات اوست که از دوران کودکی تا بزرگی و شهادت را دربرمی‌گیرد. 

درباره کتاب کمی درنگ کن

فصول متنوع این کتاب، که با عنوان‌هایی نظیر «حکایت آن جوان»، «میلاد»، «کودکی»، «راهنمایی»، «ورزش»، «تحول» و «مسابقات جوانان» آغاز می‌شود، به خواننده این امکان را می‌دهد که به‌تدریج و به‌طور عمیق‌تر با مسیر زندگی شهید رضا نادری آشنا شود. به‌خصوص بخش‌هایی همچون «اولین اعزام»، «آخرین مسابقه»، «دیده‌بان»، و «چند برادر» با نگاهی دقیق و موشکافانه، تصویر واضحی از تحولات روحی و جسمی او در میادین مختلف جنگ و جهاد ارائه می‌دهند. همچنین، فصولی مانند «معنویات»، «جهاد با نفس»، و «هدایت» به ابعاد معنوی زندگی او پرداخته و ارتباط عمیق او با خداوند و روحیات انسان‌دوستانه‌اش را به تصویر می‌کشند.

خواندن کتاب کمی درنگ کن را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

خواندن حکایت‌های دلنشین و آموزنده از این شهید، می‌تواند برای دانشجویان، جوانان و خاصة‌ کسانی که به دنبال الهام‌گیری از تجربه‌های واقعی و زندگی‌های معنادار هستند، بسیار مفید باشد. افرادی که به ارزش‌های انسانی، شجاعت، فداکاری و جهاد در راه حق و حقیقت اهمیت می‌دهند، می‌توانند با مطالعه این اثر، دریافت عمیق‌تری از شخصیت‌های اخلاقی و انسانی مانند شهید نادری به‌دست آورند. علاوه بر این، این کتاب می‌تواند به‌عنوان یک منبع آموزشی برای دانش‌آموزان و دانشجویان در زمینه تاریخ معاصر و مسایل فرهنگی و اجتماعی کشور ایران عمل کند؛ چراکه می‌توان از آن به‌عنوان یک راهنما برای آموختن درس‌های لازم از زندگی شهدای گرانقدر استفاده کرد. به‌طور کلی، «کمی درنگ کن» نه‌تنها یک کتاب، بلکه یک سفر معنوی به دنیای تجربه‌ها و احساسات ارزشمند است که می‌تواند خوانندگان را به تفکر و تأمل درباره زندگی‌شان وادار کند. 

در بخشی از کتاب کمی درنگ کن می‌خوانیم:

«خودروهای ارتش منافقین از گردنه چارزبر (مرصاد) تا پنج کیلومتر عقب‌تر، یعنی تا نزدیک گردنه حسن‌آباد در جاده متوقف بودند. شهید صیادشیرازی طرح جابه‌جایی نیروها را توسط هوانیروز ارتش در همان روز چهارم مرداد اجرا کرد. منافقین در محاصره کامل قرار گرفتند. قرارگاه عملیاتی مرصاد تشکیل شد. بیشتر یگان‌ها ظرف کمتر از یک روز به منطقه غرب منتقل شدند. در سحرگاه چهارشنبه پنجم مرداد 67 عملیات مرصاد آغاز شد. عملیات از چندین محور آغاز گردید. مهم‌ترین محور عملیات، همان تنگه مرصاد بود. حجم آتش سلاح‌های سنگین و حمله هوانیروز ایران، تلفات آن‌ها را افزایش داد. از بی‌سیم‌های آن‌ها شنیده می‌شد که شش تیپ، یعنی بیش از 1500 نفر از نیروهای آن‌ها در همین تنگه کشته و مجروح شدند. آمبولانس‌های آن‌ها باسرعت زخمی‌ها را به عقب منتقل می‌کردند. یگان‌های بعدی به سرعت جایگزین این‌ها می‌شدند. استقرار نیروهای ما بر روی ارتفاعات، برتری نظامی ما را بالا برد. نیروهای منافقین که نه راه پیش داشتند و نه راه پس، به سوی دشت و ارتفاعات می‌گریختند. سختی کار این عملیات در تعقیب منافقین بود! رزمندگان همدانی در این عملیات خوش درخشیدند. آن‌ها شهدای بسیاری دادند اما حلقهٔ محاصره منافقین را تنگ‌تر کردند. منافقین به ظاهر چهره‌ای شبیه رزمندگان داشتند. فارسی صحبت می‌کردند. در بیشتر مواقع، خود را به میان رزمندگان می‌رساندند و حتی برخی از آن‌ها عملیات انتحاری انجام می‌دادند! اما در میان آن‌ها نیروهای سُست عنصر نیز زیاد بودند. بسیاری از آن‌ها وقتی خود را در محاصره دیدند دست به خودکشی زدند. تعدادی از اسرای جنگی که به منافقین پیوسته بودند، با شروع درگیری پا به فرار گذاشتند. با آتش سنگین نیروهای اسلام و با حمله شدید رزمندگان، در همان روز پنجم، شهر اسلام‌آباد و سپس شهر کرند آزاد شد. قبل از حضور نیروهای ما، چند هلی‌کوپتر عراق وارد شهر کرند شده و سران منافقین را از شهر خارج کردند. تا چند روز نیروهای ما مشغول پاکسازی مناطق بودند. بسیاری از منافقین در شیار تپه‌ها و دل کوه‌ها مخفی شده بودند و... منافقین در جریان این حمله بیشترین توان نظامی خود را از دست دادند. چهارهزار کشته و زخمی و پانصد اسیر از جمله تلفات آن‌ها بود. بیش از پانصد خودروی زرهی و نفربر آن‌ها منهدم شد. مقادیر زیادی سلاح و مهمات به غنیمت نیروهای ما درآمد. خود سازمان منافقین اعلام نمود:‌ از سی‌وسه نفر کادر اجرایی سازمان که در این عملیات حاضر بودند شانزده نفر به هلاکت رسیدند. آن‌ها آمار بیش از 1300 کشته و 1500 زخمی خود را نیز تأیید کردند. منافقین بعد از این حمله اعلام کردند که از شهرهای ایران عقب‌نشینی کرده‌اند. اما از نابودی ارتش خود حرفی نمی‌زدند. بعد از این حمله بیش از دوهزار نفر از اعضای منافقین که بیشتر در اروپا بودند از این سازمان جدا شدند و ضربات جبران‌ناپذیری به پیکره آن‌ها وارد شد. نکته قابل تأمل، نحوه عملکرد منافقین است. آن‌ها با پای خود صدها کیلومتر وارد خاک ایران شدند. رزمندگان ما توانستند با یاری خدا آن‌ها را به راحتی محاصره نموده و تلفات سنگینی از این گروهک گرفته و انتقام خون شهدای مظلوم ترورها را بگیرند. و این از الطاف ویژه خداوند بود. به هر حال صبح روز ششم مرداد و با پاکسازی منطقه، به تنگه مرصاد رفتیم. ساعت نُه صبح و در کنار دیوار راه‌دارخانه با پیکر غرق خون رضا مواجه شدیم. بچه‌ها کنار پیکرش اشک می‌ریختند. با دلی شکسته بدن او را به عقب آوردیم.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه