کتاب "مخفی"، داستانی جذاب و پرماجرا است که با ترکیبی از تاریخ صدر اسلام و فضائل امام علی (ع)، خواننده را به دنیایی پر از تعلیق و معنویت میبرد. این کتاب، که توسط یک نویسندهی ایرانی به نام ماهان نوشته شده است، تلاش میکند تا فضائل کمتر شنیدهشدهی امام علی (ع) و واقعهی مهم غدیر خم را به شکلی داستانی و جذاب به خوانندگان فارسیزبان معرفی کند. داستان با کشف یک نقشهی ترور علیه حضرت محمد (ص) آغاز میشود و خواننده را در مسیری پر از ماجرا و تعلیق قرار میدهد.
ماهان، شخصیت اصلی داستان، کتابی دربارهی فضائل امام علی (ع) مینویسد و تلاش میکند تا آن را به دست ایرانیها و ساکنان مشرق زمین برساند. در راه سفر به ایران، او به طور اتفاقی از نقشهی گروهی برای قتل حضرت محمد (ص) مطلع میشود. این کشف، آغاز ماجرایی است که ماهان را درگیر رویدادهای مهم تاریخی و دینی میکند.در طول داستان، خواننده با فضائل امام علی (ع) و واقعهی غدیر خم به طور کامل آشنا میشود. نویسنده با استفاده از روایتی جذاب و پرتعلیق، تلاش میکند تا خواننده را با شخصیت بینظیر امام علی (ع) و نقش او در تاریخ اسلام آشنا کند. داستان پر از صحنههای حماسی، تعلیقآمیز و معنوی است که خواننده را تا آخرین صفحه درگیر نگه میدارد.یکی از بخشهای جذاب کتاب، توصیفهای زیبا و تأثیرگذار از شخصیت امام علی (ع) است. در بخشی از کتاب، شخصیتی دربارهی امام علی (ع) میگوید:
«علی بشر نیست، او از ما جداست، با ما یکی نیست. چشمانِ او پشت دیوارها و درها و درونِ سینهها را میبیند. دستانِ او کوه را مثل پیالهای سفالین جا به جا میکند. زبانِ او بُرنده و گزنده و اعجابآور است. شیر را میترساند و فولاد را نرم میکند.»
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ صدر اسلام، فضائل امام علی (ع) و داستانهای مذهبی بسیار جذاب و خواندنی است. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را با واقعهی غدیر خم و شخصیت امام علی (ع) آشنا کند، این کتاب میتواند انتخابی عالی برای شما باشد. همچنین، این کتاب برای نوجوانان و افرادی که به دنبال داستانهای معنوی هستند، بسیار مناسب است.
«این را بار ها گفته ام و خندیده اید؛ علی بشر نیست، او از ما جداست، با ما یکی نیست. چشمانِ او پشت دیوارها و درها و درونِ سینه ها را میبیند. دستانِ او کوه را مثل پیالهای سفالین جا به جا میکند. زبانِ او بُرنده و گزنده و اعجاب آور است. شیر را میترساند و فولاد را نرم میکند. علی بشر نیست. یتیمان عرب دوستش دارند و پهلوانان عرب از او میهراسند. اینها قصّه نیست خالد. من جنگاوری علی را دیدهام. من رجز خواندنِ او را شنیدهام. من دربارة جنگِ خونین او با اجنّه شنیدهام. من نه از خودِ علی، که از بادِ چرخش ذوالفقارش میترسم، آری؛ دشمن او هستم و مرگِ او را منتظرم. امّا اینگونه نیست که محمّد بمیرد و تو در میدانگاه برقصی و علی تماشا کند. هنوز چرخ اوّل رقصت تمام نشده، زنان و کودکانت بر خاک قبرت نشسته اند و برایت قرآن میخوانند!»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir