«ملازم اول؛ غواص» روایت کودکی تا جنگ مردی است که بیجامه تن به آب زد تا غواص جبهههای نبرد شود؛ کسی که ژنرال ماهر عبدالرشید به ملاقاتش بیاید و به «اکبر کذاب» در ذهن و زبان بعثیها شهرت بگیرد و «مرد قورباغهای ایران» در خاطر ایرانیان بماند و بشود محسن جام بزرگ آزادهای از کربلا چهار.
کتاب ملازم اول: غواص، روایت کودکی تا جنگ مردی است که بیجامه تن به آب زد تا غواص جبهههای نبرد شود؛ کسی که ژنرال ماهر عبدالرشید به ملاقاتش بیاید و به «اکبر کذاب» در ذهن و زبان بعثیها شهرت بگیرد و «مرد قورباغهای ایران» در خاطر ایرانیان بماند و بشود محسن جام بزرگ آزادهای از کربلا چهار. خاطرات محسن جام بزرگ گوشهای از سند مظلومیت رزمندگان غواص است. ماجرای وی شنیدنی و کتابش خواندنی است. از سال 1362 و با عملیات والفجر 2 وارد جنگ میشود و از همان اول به واحد اطلاعات عملیات میرود. سپس در سال 1364 و در عملیات کربلا 4 اسیر میشود.
نصف لقمه در دهانم بود و نصف بیرون که صدای انفجار شدیدی کانال را لرزاند. همزمان با صدای انفجار گردوخاک بلند شد و آن دو نفر فرار کردند داخل سنگر و فکر کنم نان را هم از دهانم کشیدند! انفجار درست جایی بود که نیم ساعت پیش، من آنجا بودم. لوله توپ از طرف ایران شلیک شده بود. ناخودآگاه یاد محمدرضا حقگویان افتادم. حالا او حتماً در همان نقطه به شهادت رسیده بود و داغش در دل من ماند برای همیشه و من نتوانستم کاری برای او بکنم. بعد از انفجار، عراقیها برگشتند بالای سرم و من تازه دوریالیام افتاد که اسیر شدهام و فهمیدم چه خاکی بر سرم شده است؟ همان لحظه دلم رفت کربلا امام حسین (علیهالسلام) و یاد کاروان اسرای کربلا افتادم. به خودم دلداری دادم که ادامه رسالت و جهاد من لابد در اسارت است؛ البته اگر زنده بمانم! تازه میتوانم زبان عربی هم یاد بگیرم و این دل چه وعدههایی میداد در آن وانفسای آغاز اسارت! علاوهبرآن دو، یکییکی عراقیها اضافه میشدند؛ درست مثل کلاغی که قارقار میکند و همه کلاغها را خبر میکند. هرچی کلاغ بود ریخته بودند سر من تایک افسر غواص را از نزدیک مشاهده کنند. کلمه «ملازم غواص، ملازم اول» گویی قارقار آنها بود و من فهمیدم که ملازم اول؛ یعنی…
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir