خانم بانتری داشت خواب میدید. نخودهایش در نمایشگاه گل و گیاه جایزه اول را برده بود. کشیش با قبا و ردا جایزهها را در کلیسا توزیع میکرد. همسر کشیش با لباس شنا در رفتوآمد بود. ولی به رسم پسندیدۀ همه خوابها، اهل محل آنطور که در زندگی واقعی از این مسئله ناراحت میشوند، ناراحت نبودند… خانم بانتری از خوابش حسابی کیف میکرد. معمولاً از خوابهای دم صبح که با آوردن سینی چای پایان مییافت لذت میبرد…
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir