کتاب جاده ای از ابر - مجموعه شعر نوجوان در یکی از اشعار کتاب به نام محله آفتاب میخوانیم: من از محلههای قدیمی ایام من از محلهی آفتاب میآیم صدای عزیزی مرا به خود خوانده است بگیر دست مرا، تو ای همیشهی پاک تویی که صدایت به گوش من ماندهست. تو نغمههای شاد را چه خوب میخوانی بیا و بخوان با صدای چلچلهها. تو سرخی سیب را چه خوب میدانی بیا و بمان با شکوه هلهلهها. ببین که جاده پر از خلوت است و تنهایی بیا تو خلوت همیشه ما باش. چقدر خستهام از دوری دلم با آب تو ساحلی تو بزرگی بگو که دریا باش…