کتاب یادیاران یکی از روزهای مدرسه، سعید، همبازی قدیمی ام که با هم در یک کلاس درس میخواندیم، گفت: «شنیدم که گروه فداییان اسلام برای اعزام به جبهه ثبت نام میکنه. » با ناامیدی شانه هایم را بالا انداختم و گفتم: «خوب بکنه! به ما چه، ما رو که نمی برن! » ولی سعید با خنده ای گفت: «نمی برن چیه، به همین زودی بُریدی؟ شنیدم از اونجا خیلی راحت میشه بری جبهه. ضرر که نداره سنگ مفت گنجشک مفت! »