کتاب فقط او بخواند شعری از کتاب فقط او بخواند هزاران آه در یک سینة دلتنگ جا دارد دلِ اندوهگینم هرچه دارد از شما دارد نگاهم ساکنِ میخانة چشم تو شد، اما نم یدانست این ساقی فقط جامِ بلا دارد چرا ای نقدر در آیینه حیرانم خداوندا! چقدر این چشمِ خو نپالا نگاهی آشنا دارد تماشا، آشنایی، ب یوفایی، بعد تنهایی دل دیوانة ما با تو چندین ماجرا دارد به شوق یک سر سوزن وفا در شهر م یگردم متاعی را که من با جان خریدارم کجا دارد؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir